ثقیل

/saqil/

مترادف ثقیل: سنگین، گران، وزین، هوار، دیرهضم، ناگوار، ناخوشایند

متضاد ثقیل: سبک، خوش گوار، خوشایند

برابر پارسی: سنگین، گرانبار

معنی انگلیسی:
cumbersome, labored, heavy, ponderous, indigestible

لغت نامه دهخدا

ثقیل. [ ث َ ] ( ع ص ) گران. وزین. سنگین.مقابل خفیف ، سبک. گران سنگ. گران به وزن. || گران جان. آنکه صحبت وی را ناخوش دارند. ( منتهی الارب ). خَلنفَع. ناکس. شبشت. شبست. دهلب :
چون بخواند نامه خود آن ثقیل
داند او که سوی زندان شد رحیل.
مولوی.
- امثال :
کل شی من الثقیل ثقیل ؛
از گرانان بود گران همه چیز.
( امثال و حکم از قابوسنامه )
|| سخت بیمار. بیماریش سنگین شده. ثاقل. مرد آرمیده. || دیرفعل. || دژگوارد.بدگوارد. که دیرگوارد. بطی الانهضام. سنگین. دیر هضم. دیرگوار. || نام دردی است که عضو از آن گران معلوم میشود. ( غیاث اللغة ). ج ، ثِقال و ثُقل و ثُقلاء. || ثقیل الظهر؛ بسیار عیال. || درهم ثقیل ؛ به وزن درهمی و دو دانک در هم بوده است.

ثقیل. [ ث َ ] ( اِخ ) نام پسر یکی از سلاطین روم :
ابر میسره پور قیصر ثقیل
ابر میمنه قیصر و کوس و پیل.
فردوسی ( لغت نامه شاهنامه ولف ص 725 ).
شاید این لفظ ثفیل باشدصورتی از تئوفیل .

فرهنگ فارسی

گران، سنگین، کسی که صحبت اوراناخوش دارند
( صفت ) ۱- گران سنگین وزین مقابل خفیف سبک . ۲- گرانجان آنکه صحبت ویرا ناخوش دارند. ۳- سخت بیمار. ۴- یکی ازهفده بحراصول موسیقی . یادرهم ثقیل . واحد وزن در قدیم و آن بوزن یک درهم و دو دانگ بوده است .
نام پسر یکی از سلاطین روم

فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - گران ، سنگین . مق خفیف ، سبک . ۲ - گران جان . ۳ - سخت بیمار. ۴ - یکی از هفده بحر اصول موسیقی .

فرهنگ عمید

۱. گران، سنگین.
۲. [مجاز] ویژگی کلمه ای که تلفظ آن دشوار باشد.
۳. [قدیمی، مجاز] ویژگی کسی که صحبت او را ناخوش دارند.

مترادف ها

hefty (صفت)
قوی، سنگین، ثقیل

پیشنهاد کاربران

سقث
من فکر میکنم این واژه از واژه سنگین گرفته شده، عربها بجای واژه سنگین گفتند ثقیل، این واژه باید عربی شده ی، واژه پارسی، سنگین باشد.
با ارزش - گران بار - وزین - باوقار - رزین - متین - سنجیده - گرانقدر - موقر - مهم - گرانمایه - سنگین - ارجمند - معتبر - ارزشمند - سرنوشت ساز
مقابل خفیف - سبک - بی ارزش
امثال:
آیه " إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً "، ( المزمل آیه5 )
�أنا سنلقی علیک قولاً ثقیلاً�. به زودی بر تو قولی ( کلمه ها و جمله های ) سنگین ( و بس مهم و ارزشمند و سرنوشت ساز ) فرو افکنیم.
با ارزش
درباره یک موضوع:
سنگین
سخت پذیر
گِران فهم
گران پذیر ( ناخوشایند )
نادلپذیر
جن و پری
گران
سنگین وزین

بپرس