یاشماق

لغت نامه دهخدا

یاشماق. ( اِ ) چارقدی که زنان ترک سر و نیمه زیرین روی را بدان پوشند. لچکی که بر زنخ بندند. چانه بند. ( یادداشت مؤلف ). خمار. دهان بند.

فرهنگ فارسی

نقاب، نقابی که سابقازنان ترک برچهره می انداختند
چارقدی که زنان ترک سر و نیمه زیرین روی را بدان پوشنده لچکی که بر زنخ بندند .

فرهنگ عمید

۱. نقاب.
۲. نقابی که زنان ترک بر چهرۀ خود می اندازند.

جدول کلمات

نقاب

پیشنهاد کاربران

واژه یاشماق
معادل ابجد 452
تعداد حروف 6
تلفظ yāšmāq
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
روسری به زبان ترکی یاشماق هست
یاشما ق ( لچک ) . باشماق ( کفش ) . قایماق ( سرشیر ) . مایماق ( ابله. احمق. گیج ) . بااینکه فعل نیستند. . ولی آخرشان ماق دارند.

بپرس