اسم با حرف ل

شب طولانی و بسیار تاریک، ( مؤنث الیل )، درازترین و تارترین شب [صفتی برای زنان به لحاظ گیسوان آن ها] ...

شب طولانی و بسیار تاریک، لیلا

لفظی که در جشن ها ( عروسی ها ) برای ابراز شادی میگویند، ( مترادف لالا ) لفظی که در جشن ها ( عروسی ه ...

شبانگاه، نام نوایی در موسیقی، نام معشوق قیس ابن ملَوَّح عامری ملقب به مجنون، منسوب به لیل، به معنی ...

مؤنث لطیف، گفتار نغز، نکته، شوخی، ( به مجاز ) حکایت یا عبارت کوتاه و خنده آور که برای شادی و خنداند ...

گلی به شکل جام و سرخ رنگ که بر روی پایه ای بلند قرار دارد، گیاه این گل که علفی، پایا و زینتی است و ...

نام همسر حضرت یعقوب ( ع )، خجسته و زیبارو، ( معرب از عبری لیا = لیئه = خسته )، خسته، ( اَعلام ) نام ...

بانوی درخشان و زیبا روی، ( لیان، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به لیان، ب لَیان، ( لیان + ا ( پسوند نسب ...

گل زینتی، ( در گیاهی ) گل زینتی به رنگ زرد، قرمز یا نارنجی، گیاه این گل که علفی یا پایا و رونده یا ...

نوازشگر، آواز خواندن همراه با نوازش، ( اَعلام ) نام یکی از مناطق مرزی غرب ایران، نام منطقه ای مرزی ...

زمینی که در آن لاله ی فراوان روییده باشد، ( به مجاز ) چهره ی سرخ و لطیف، زمینی که در آن لاله فراوان ...

خجسته، نام همسر حضرت یعقوب ( ع )، خسته، ( اَعلام ) دختر بزرگ «لابان» که یعقوبِ پیامبر وی را به همسر ...

دیدار، ملاقات، چهره، صورت، ( در تصوف ) پیدا شدن استعدادی در دل سالک تا حق در آن ظاهر شود

لطیف بودن، نرمی، طراوت و زیبایی، مهربانی، ظریف، لطف، رأفت، ظریف و حساس بودن، ( در قدیم ) ( به مجاز ...

مهربان تر، خوشخوتر، ( مؤنث الین )، نرم تر، لینا نام روسی است به معنای دریا است و سه دریا است در روس ...

شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری

زیباترین، ( مؤنث اَلْعَب )

زن گندمگون لب، ( لمیاء ) ( مؤنث المی )، ( اَعلام ) نام یکی از زنان محدثه در اسلام، ( عربی، لمیاء ) ...

نفیس و با ارزش، [لاری = ( منسوخ ) نوعی سکه ی نقره ای که در فارس ضرب می شده است، سا = ( پسوند شباهت ...

شب ها، شب، ( در عربی ) لیل، [هزاورش LYLYA ( در پهلوی ) shap ( شب ) ]

درخشان، تابان، فروغ آینه و تیغ، فروغ و روشنایی که در پی هم بدرخشند، [لَیان با واژه ی لیان/liyān / ه ...

درخشان و روشن

زن زیبا روی و خوش اندام، ( در قدیم ) هر چیز بسیار جالب و شگفت انگیز، ( در قدیم ) ( به مجاز ) بت و ص ...

کشوری در آسیای صغیر، ( مجازا ) بانوی دارا و عشرت طلب، ( فرانسوی ) ( = لیدی، لیدیه، لودیه ) دولت پیش ...

ماه، الهه ماه، به معنیِ «به رنگِ»، قمر

زاده ی خورشید، ( به مجاز ) آفتاب چهره و زیبارو، ( = لیوزاد ) ( لیو = ( در قدیم ) خورشید، زا = زاده ...

منسوب به نیلوفر، پیچک، نام نوعی گل، نام یکی از جشن های ایرانیان قدیم، ( = نیلوفر )، ( نیلوفر

برگزیده، انتخاب شده، ( در قدیم ) خالص و برگزیده از هر چیز، ( اَعلام ) ) نام دختر موسی ابن جعفر ( ع ...

به رنگ لاله، لاله فام، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، گون ( پسوند شباهت ) )

به رنگ لاله، لاله فام، لاله گون، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند لاله

نام زنی در رمان باغ بلور، پوشش

خنده ای که فقط لب ها از هم باز شود، خندۀ کم، تبسم، خنده ی کوتاه و بی صدا که در آن فقط لب ها از هم ب ...

یک چشم به هم زدن

لاله سر، مرغی است خوش آواز و سر سرخ، لاله زار، ( لاله، سار ( پسوند مکان ) )

مانند لاله، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، سان ( پسوند شباهت ) )

درخشان، روشن، تابان، درخشنده، تابنده

درختی که از آن ماده رزینی بدست می آید، میعه، روانی، ( در گیاهی ) درختی که از آن میعه ی سائله به دست ...

لهجه، شکسته زبانی

در فارسی جمع لولو

نام دختر آدم

بوته گل لادن، گلبن، بوته گل

آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد

دختری که مثل لاله است، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( لاله، دخت = دختر )، مرکب از لاله ( گلی ) + دخت ( د ...

آشیانه خوشبختی

نوازش شده

لالایی

دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن ( سنسکریت ) + ی نسبت ( فارسی ) + الف تانیث ( فارسی )

لی لیِ زیبا و قشنگ، لی لیِ متناسب و موزون، ( لی لی، ناز = قشنگ، زیبا، متناسب، موزون )، ن، ک لی لی

عاقل، خردمند، مؤنث لبیب

آوای خوش موسیقی

نام ناحیه ای در سرزمین قدیمی اران، ( اَعلام ) نام ناحیه ای در سرزمین قدیمی اران و هم اکنون بخشی از ...

آرامش مادر

ترکیب دو اسم لیلا و زکیه ( شب طولانی و پاک )، ( اسم مرکب ) ( لیلا، زکیه )، لیلای پاک و پاک دامن، ( ...

گل همیشه بهار

ماه شب

همسر اول آدم

گل لیلیوم

مانند خورشید، ( مجاز ) زیبارو، ( لیو = خورشید، سا ( پسوند شباهت ) )

دلیر و شجاع

به سوی خدا، دختری که رو به سوی خدا دارد

مروارید

پری دریایی، ناز، ظریف

لاله رخسار، لاله روی، معشوقی که گونه های سرخ به رنگ گل لاله دارد، دارای چهره ی سرخ و لطیف چون لاله، ...

لاله چهر، آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد

اله چهر، آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد، ( = لاله رخ )، لاله رخ، لاله چهر

نام شهری است از تسالی، نام شهری است از تسالی این شهر نام خود را به جنگ «لامیاک » که میان یونان و مق ...

نام محلی و معرکه ای در شاهنامه، ( = لادن، یلان، بلاون ) ( در شاهنامه ) نام جایگاهی است که از آن در ...

آرزو، مراد، میل، خواست، درخت صنوبر، ناژ، ناژو

لبخند

نام نوایی در موسیقی، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی

باغ، باغچه

نام سنگی قیمتی به رنگ قرمز، گاهی سبز و زرد تا سیاه، معرب از فارسی، لال

زنی با پوست نازک و لطیف

گل نیلوفر آبی یا سوسن شرقی، همچنین درخت صدر یا کنار، نماد مذهب در تمدنهای قدیمی آسیایی و نماد اهورا ...

نام سازی است، چنگ، نام یکی از صورتهای فلکی شمالی

شبها