cicatrix

/ˈsɪkətrɪks//ˈsɪkətrɪks/

معنی: نشان، جای زخم، اثر زخم، داغه
معانی دیگر: (پزشکی) جای زخم (یا بخیه و سوختگی و غیره) (scar هم می گویند)، جوشگاه، پوستخدش، داه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: cicatrices
(1) تعریف: tissue that forms over a fresh wound and eventually contracts into a scar; scar tissue.

(2) تعریف: the scar left when a stem or branch is detached from its parent tree or plant.

جمله های نمونه

1. Formation of cicatrix of trachea was observed by endoscopy on day 14 and 1 and the degree of stenosis was calculated.
[ترجمه گوگل]تشکیل سیکاتریکس نای با آندوسکوپی در روزهای 14 و 1 مشاهده شد و میزان تنگی آن محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]تشکیل of نای توسط endoscopy در روز ۱۴ و ۱ و درجه of محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective:To evaluate the three methods of reconstructing cicatrix contracture on the face and anterior neck.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی سه روش بازسازی انقباض سیکاتریکس در صورت و قدامی گردن
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی سه روش بازسازی cicatrix روی صورت و گردن جلویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As one of the most common disease, cicatrix is the hotspot and focus of plastic surgery field at all times.
[ترجمه گوگل]سیکاتریکس به عنوان یکی از شایع ترین بیماری ها کانون و کانون جراحی پلاستیک در همه زمان ها است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یکی از رایج ترین بیماری ها، cicatrix کانون اصلی کانون جراحی پلاستیک در تمام زمان ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To observe osteogenesis of percutaneous autogenous bone marrow into cicatrix of bone defect.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده استخوان زایی مغز استخوان اتوژن از راه پوست به داخل سیکاتریکس نقص استخوان
[ترجمه ترگمان]هدف از این که مغز استخوان percutaneous را به شکل نقص استخوان مشاهده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The results showed 8 cases were diagnosed as local recurrences of tumour and 4 cases as tumour caused by cicatrix accretion.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که 8 مورد به عنوان عود موضعی تومور و 4 مورد به عنوان تومور ناشی از افزایش سیکاتریکس تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که ۸ پرونده به عنوان تومورهای محلی تومور و ۴ مورد به عنوان تومور ایجاد شده توسط accretion تشخیص داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The four main pathological factors that cause disorder of dynamic balance are: adhesion, cicatrix, contracture, and block.
[ترجمه گوگل]چهار عامل پاتولوژیک اصلی که باعث اختلال در تعادل پویا می شوند عبارتند از: چسبندگی، سیکاتریکس، انقباض و بلوک
[ترجمه ترگمان]چهار عامل آسیب شناسی اصلی که موجب اختلال در تعادل دینامیکی می شوند عبارتند از: چسبندگی، cicatrix، contracture، و بلوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective: X ray features of osteogenesis of percutaneous bone marrow into cicatrix of bone defect were observed.
[ترجمه گوگل]هدف: ویژگی‌های اشعه ایکس استخوان‌زایی مغز استخوان از راه پوست در سیکاتریکس نقص استخوان مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]هدف: اشعه ایکس از مغز استخوان percutaneous به cicatrix از نقص استخوان مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

جای زخم (اسم)
sore, cicatrix

اثر زخم (اسم)
cicatrix, eschar, scab

داغه (اسم)
cicatrix

تخصصی

[بهداشت] جای زخم

انگلیسی به انگلیسی

• scar (medicine, botany)

پیشنهاد کاربران

زخمگه. [ زَ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) جای فرود آمدن شمشیر و دیگر آلات جارحه. مضرب سیف. زخمگاه. رجوع به زخم و زخمگاه و زخمه گاه شود. || نشانه. هدف. غرض. زخمگاه :
از خط این دایره در خط مباش
زخمگه چرخ مخطط مباش.
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی.
ای زخمگه ملامت من
هم قافله قیامت من.
نظامی.
رجوع به زخمگاه و زخمه گاه و زخم شود.
|| جای زخم. محلی از بدن که قبلاً مجروح بوده و اکنون التیام یافته. محل ریش :
درستی بود زخمها را ز خون
ولی زخمگه موی نارد برون.
نظامی.
رجوع به زخم شود.

زخم
زخم_جراحت

بپرس