critical mass

/ˈkrɪtɪkəlˈmæs//ˈkrɪtɪkəlmæs/

(فیزیک) جرم بحرانی، جرم سرگشتی، جرم واگردان (کمترین مقدار ماده ی کافشی یا fissile لازم برای ادامه ی واکنش زنجیری اتمی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the minimum mass of fissionable material necessary to sustain a nuclear chain reaction.

(2) تعریف: the amount or number necessary or sufficient to cause an effect or result.

- Government policy will change when the number of protesters reaches a critical mass.
[ترجمه گوگل] سیاست دولت زمانی تغییر خواهد کرد که تعداد معترضان به یک توده بحرانی برسد
[ترجمه ترگمان] سیاست دولت زمانی تغییر خواهد کرد که تعداد معترضین به یک جرم بحرانی برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Only in this way can the critical mass of participation be reached.
[ترجمه گوگل]تنها از این طریق می توان به توده بحرانی مشارکت دست یافت
[ترجمه ترگمان]تنها در این روش حجم بحرانی مشارکت قابل دستیابی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How can we get a critical mass of people involved to keep the club running?
[ترجمه گوگل]چگونه می‌توانیم توده‌های مهمی از مردم را برای ادامه فعالیت باشگاه درگیر کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم انبوهی از افراد درگیر در اجرای این باشگاه را به دست آوریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But from 1992 until today a critical mass of the people and teams at Magma Metals have delivered unprecedented performance and change.
[ترجمه گوگل]اما از سال 1992 تا به امروز توده مهمی از افراد و تیم‌های ماگما متالز عملکرد و تغییرات بی‌سابقه‌ای را ارائه کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]اما از سال ۱۹۹۲ تا امروز یک جرم حیاتی از مردم و تیم ها در فلزات آهنی عملکرد و تغییر بی سابقه ای را تحویل داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although it acquired critical mass in the Tory years, no home secretary would listen to it.
[ترجمه گوگل]اگرچه در سال‌های محافظه‌کار حجم حیاتی پیدا کرد، اما هیچ وزیر کشوری به آن گوش نکرد
[ترجمه ترگمان]هر چند که در سال های محافظه کارانه جمعی انتقادی به دست آورده بود، هیچ منشی خانگی به آن گوش نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He used his position power to effect the critical mass that was necessary to make the change.
[ترجمه گوگل]او از قدرت موقعیت خود برای تأثیرگذاری بر توده بحرانی که برای ایجاد تغییر لازم بود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از قدرت موقعیت خود برای تاثیر گذاری بر توده بحرانی که برای ایجاد تغییر ضروری بود استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Analyzing each of the members of the critical mass with regard to readiness and capability.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل هر یک از اعضای توده بحرانی با توجه به آمادگی و توانایی
[ترجمه ترگمان]تحلیل هر یک از اعضای توده بحرانی با توجه به آمادگی و قابلیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By using critical mass and monolithic buying power, we can change the way we do business.
[ترجمه گوگل]با استفاده از جرم بحرانی و قدرت خرید یکپارچه، می‌توانیم نحوه انجام تجارت خود را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از قدرت انتقادی و قدرت خرید یکپارچه، می توانیم روشی را که کسب وکار مان را انجام می دهیم، تغییر دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But that makes it hard to achieve the critical mass on the school side that would justify changes in curriculum and scheduling.
[ترجمه گوگل]اما این امر دستیابی به حجم بحرانی در سمت مدرسه را که تغییرات در برنامه درسی و برنامه ریزی را توجیه می کند، دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]اما رسیدن به یک جرم مهم در طرف مدرسه که تغییرات در برنامه درسی و برنامه ریزی را توجیه می کند، سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Soon a critical mass of investment was achieved, a pattern established and documented.
[ترجمه گوگل]به زودی حجم بحرانی سرمایه گذاری به دست آمد، الگویی ایجاد و مستند شد
[ترجمه ترگمان]به زودی حجم بحرانی از سرمایه گذاری به دست آمد، الگویی که ثابت و مستند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The clusters helped recruit businesses, created the critical mass needed to start programs, and provided work-based learning opportunities for students.
[ترجمه گوگل]این خوشه ها به استخدام کسب و کارها کمک کردند، حجم حیاتی مورد نیاز برای شروع برنامه ها را ایجاد کردند و فرصت های یادگیری مبتنی بر کار را برای دانش آموزان فراهم کردند
[ترجمه ترگمان]خوشه ها به استخدام کسب وکار کمک کردند، و برای شروع برنامه ها و ایجاد فرصت های یادگیری مبتنی بر کار برای دانش آموزان، یک توده بحرانی را ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Movie crowds create commercial critical mass, especially after hours.
[ترجمه گوگل]ازدحام فیلم، به ویژه پس از ساعت کاری، حجم بحرانی تجاری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]جمعیت فیلم، به ویژه پس از ساعت ها، یک جرم انتقادی تجاری ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trick is getting a critical mass of corporations and consumers to use electronic mechanisms.
[ترجمه گوگل]ترفند این است که توده مهمی از شرکت‌ها و مصرف‌کنندگان را به استفاده از مکانیزم‌های الکترونیکی واداشته‌اند
[ترجمه ترگمان]این ترفند یک جرم حیاتی شرکت ها و مصرف کنندگان برای استفاده از مکانیسم های الکترونیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We just need enough of a critical mass to turn things in a more positive direction.
[ترجمه گوگل]ما فقط به اندازه کافی به یک توده بحرانی نیاز داریم تا اوضاع را در جهت مثبت تری قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط به اندازه کافی برای تبدیل چیزها به یک جهت مثبت به اندازه کافی نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The same ideas of critical size and critical mass apply to bombs.
[ترجمه گوگل]همان ایده های اندازه بحرانی و جرم بحرانی در مورد بمب ها نیز صدق می کند
[ترجمه ترگمان]ایده های مشابه از اندازه انتقادی و جرم انتقادی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Havens in the Gulf and offshore lack the critical mass to become global financial capitals.
[ترجمه گوگل]پناهگاه ها در خلیج فارس و فراساحل فاقد حجم حیاتی برای تبدیل شدن به سرمایه های مالی جهانی هستند
[ترجمه ترگمان]لنگرگاه ها در خلیج و ساحل فاقد پتانسیل بحرانی برای تبدیل شدن به پایتخت های مالی جهانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] 1- جرم بحرانی، جرم سرگشتی، جرم واگردان (کمترین مقدار ماده ى کافشی یا fissile لازم براى ادامه ى واکنش زنجیرى اتمی )2- (کمترین میزان لازم براى آغاز یا انجام هر چیز) میزان سرگشتی
[ریاضیات] جرم بحرانی

انگلیسی به انگلیسی

• mass of nuclear fuel necessary necessary for a chain reaction to occur (physics)

پیشنهاد کاربران

جِرم بحرانی
حجم تعیین کننده
Critical mass is the minimum amount of something required to start or maintain any project or venture.
critical mass ( شیمی )
واژه مصوب: جِرم بحرانی
تعریف: جِرم مورد نیاز برای دستیابی به یک واکنش زنجیره‏ای
کریتیکال مَس ( اعتراض سیاسی ماهیانه دوچرخه سواران )
[مدیریت] حد تکافو، حد بس بود، حد بسندگی
جرم بحرانی
در بلاکچین ( حداقل گره های مورد نیاز برای بلاکچین )
میزان کافی
کمترین میزان لازم
کمترین تعداد افراد لازم
the smallest number of people or things needed= macmillandictionary
توده مهم - توده حساس

بپرس