flash point

/ˈflæʃˈpɔɪnt//flæʃpoɪnt/

معنی: نقطه اشتعال
معانی دیگر: (کمترین درجه ی حرارت که در آن گاز یا جسم در اثر تماس با شعله محترق می شود) نقطه ی اشتعال، درجه ای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the lowest temperature at which a combustible liquid will give a flash of light when heat is applied.

(2) تعریف: the point at which something bursts into being or activity.

جمله های نمونه

1. This will probably be one of the flash points as the new joint arrangements for assessment and care management become established.
[ترجمه گوگل]این احتمالاً یکی از نقاط اشتعال با ایجاد ترتیبات مشترک جدید برای ارزیابی و مدیریت مراقبت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این احتمالا یکی از نکات فلاش به عنوان ترتیبات جدید برای ارزیابی و مدیریت مراقبت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Educational standards promise to be a flash point in the presidential campaign this year.
[ترجمه گوگل]استانداردهای آموزشی وعده می دهد که امسال نقطه اشتعال در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری باشد
[ترجمه ترگمان]در سال جاری، استانداردهای آموزشی قول داده اند که در کمپین ریاست جمهوری یک نقطه اشتعال باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The flash point test result is automatically corrected to standard pressure ( 10 kPa ).
[ترجمه گوگل]نتیجه آزمایش نقطه اشتعال به طور خودکار به فشار استاندارد (10 کیلو پاسکال) اصلاح می شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه آزمون نقطه اشتعال به طور خودکار به فشار استاندارد (۱۰ کیلو پاسکال)تصحیح می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The oil carrier is a low toxicity, high flash point refined petroleum product.
[ترجمه گوگل]حامل روغن یک فرآورده نفتی تصفیه شده با سمیت کم و نقطه اشتعال بالا است
[ترجمه ترگمان]حامل نفت، سمیت پایین و نقطه اشتعال بالایی از محصولات نفتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The flash point is the lowest solvent can combustion temperature - solvent lower flash point, the more dangerous.
[ترجمه گوگل]نقطه اشتعال پایین ترین حلال می تواند دمای احتراق - حلال نقطه اشتعال کمتر، خطرناک تر است
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال پایین ترین سطح حلال است که می تواند نقطه اشتعال پذیری پایین تر حلال - حلال، و خطرناک تر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Woods flash point is 572 degrees Fahrenheit ( 300 C ).
[ترجمه گوگل]نقطه اشتعال وودز 572 درجه فارنهایت (300 درجه سانتیگراد) است
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال وودز برابر با ۳۰۰ درجه فارنهایت (۳۰۰ درجه سانتی گراد)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. High flash point which ensures a safety working environment even under high current erosion operations.
[ترجمه گوگل]نقطه اشتعال بالا که محیط کاری ایمن را حتی تحت عملیات فرسایش جریان بالا تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال بالا که محیط کار ایمنی را حتی تحت عملیات فرسایش جریان بالا تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The automated Abel flash point tester is used primarily to test flammable and combustible materials for shipping and safety regulations.
[ترجمه گوگل]تستر نقطه اشتعال خودکار Abel عمدتاً برای آزمایش مواد قابل اشتعال و احتراق برای حمل و نقل و مقررات ایمنی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای آزمایش مواد قابل اشتعال و مواد قابل اشتعال برای حمل و نقل و مقررات ایمنی، The point آبل، برای آزمایش مواد قابل اشتعال و قابل اشتعال استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. High flash point, thus minimizing fire hazard.
[ترجمه گوگل]نقطه اشتعال بالا، بنابراین خطر آتش سوزی به حداقل می رسد
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال بالا، در نتیجه خطر آتش سوزی را به حداقل می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This oil possesses characteristics of high viscosity, high flash point, low ash, low residual carbon and low evaporation loss, so as to meet the requirements of users.
[ترجمه گوگل]این روغن دارای ویژگی های ویسکوزیته بالا، نقطه اشتعال بالا، خاکستر کم، کربن باقیمانده کم و تلفات تبخیر کم است تا نیازهای کاربران را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]این روغن دارای ویژگی های لزجت بالای، نقطه اشتعال بالا، خاکستر کم، کم مانده کربن و تبخیر پایین است تا الزامات کاربران را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mutative rules of the flash point of the multifold mixture of the flammable liquids are firstly examined in this paper.
[ترجمه گوگل]قوانین جهشی نقطه اشتعال مخلوط چند برابری مایعات قابل اشتعال ابتدا در این مقاله بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]ابتدا در این مقاله، قواعد mutative نقطه اشتعال ترکیب multifold مایعات قابل اشتعال مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many international disputes may reach the flash point if they are not handled properly.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اختلافات بین المللی اگر به درستی رسیدگی نشود ممکن است به نقطه اشتعال برسند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مناقشات بین المللی ممکن است به نقطه اشتعال برسند اگر به درستی اداره نشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nietzsche's aesthetics is a flash point at the entrance of Nietzsche's philosophy.
[ترجمه گوگل]زیبایی شناسی نیچه نقطه اشتعال در ورودی فلسفه نیچه است
[ترجمه ترگمان]زیبایی شناسی نیچه یک نقطه اشتعال در ورودی فلسفه نیچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The immediate flashpoint was Wednesday's big rally in the city centre.
[ترجمه گوگل]نقطه عطف فوری، تجمع بزرگ روز چهارشنبه در مرکز شهر بود
[ترجمه ترگمان]نقطه اشتعال فوری تظاهرات بزرگ روز چهارشنبه در مرکز شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Community unrest is rapidly approaching the flashpoint.
[ترجمه گوگل]ناآرامی جامعه به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه ترگمان]ناآرامی اجتماعی به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Tension in the city is rapidly reaching flashpoint.
[ترجمه گوگل]تنش در شهر به سرعت در حال رسیدن به نقطه عطف است
[ترجمه ترگمان]تنش در شهر به سرعت به نقطه اشتعال می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Hebron has been a flashpoint for years.
[ترجمه گوگل]هبرون برای سال ها نقطه اشتعال بوده است
[ترجمه ترگمان]\"هبرون\" سالهاست که نقطه اشتعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. During these years race became the cultural flashpoint, and most political careers were founded on a rhetoric of purity and exclusion.
[ترجمه گوگل]در طی این سال‌ها، مسابقه به نقطه اشتعال فرهنگی تبدیل شد و بیشتر مشاغل سیاسی بر اساس لفاظی خلوص و طرد شد
[ترجمه ترگمان]در طول این سال ها، این نژاد نقطه اشتعال پذیری فرهنگی شد، و بسیاری از مشاغل سیاسی براساس معانی خلوص و محرومیت تاسیس شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Each encounter represents a potential flashpoint unless your dog is properly trained.
[ترجمه گوگل]هر برخورد نشان دهنده یک نقطه اشتعال بالقوه است مگر اینکه سگ شما به درستی آموزش دیده باشد
[ترجمه ترگمان]هر برخورد نشان دهنده یک نقطه اشتعال بالقوه است مگر اینکه سگ تان به درستی آموزش داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. And striker David Kelly, whose sending-off was the flashpoint of the battle, will not be suspended for any League games.
[ترجمه گوگل]و دیوید کلی مهاجم، که اخراج او نقطه عطف نبرد بود، برای هیچ بازی لیگ محروم نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]و مهاجم دیوید کلی، که ارسال آن نقطه اشتعال این نبرد بود، برای بازی های لیگ به حالت تعلیق در نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The yuan has been a flashpoint in relations between China and old-line industrial powers, some of whom have complained that an undervalued yuan undercuts their exports.
[ترجمه گوگل]یوان نقطه عطفی در روابط بین چین و قدرت‌های صنعتی قدیمی بوده است، برخی از آنها شکایت دارند که ارزش یوان پایین‌تر از صادرات آنها را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]یوان یک نقطه بحرانی در روابط بین چین و قدرت های صنعتی با خط قدیمی بوده است، که برخی از آن ها شکایت کرده اند که یک یوآن ارزش صادرات خود را کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Operation Flashpoint 2 scheduled for release this Summer.
[ترجمه گوگل]Operation Flashpoint 2 برای انتشار تابستان امسال برنامه ریزی شده است
[ترجمه ترگمان]عملیات فلش پوینت ۲ برای آزاد کردن این تابستان برنامه ریزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Because the Taiwan Strait is a potential flashpoint for conflict, the area demands our constant attention.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تنگه تایوان نقطه اشتعال بالقوه ای برای درگیری است، این منطقه توجه دائمی ما را می طلبد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تنگه تایوان یک نقطه اشتعال بالقوه برای درگیری است، این منطقه نیازمند توجه دائمی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Sheba Farms has long been a flashpoint for conflict in the region.
[ترجمه گوگل]مزارع شبا مدت هاست که نقطه عطف درگیری در منطقه بوده است
[ترجمه ترگمان]منطقه شیبا به مدت طولانی نقطه اشتعال برای درگیری در منطقه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Wisconsin is the flashpoint for a national struggle over efforts to roll back pay and union rights of state and local government workers.
[ترجمه گوگل]ویسکانسین نقطه اشتعال برای مبارزه ملی بر سر تلاش برای عقب انداختن حقوق و حقوق اتحادیه کارگران ایالتی و محلی است
[ترجمه ترگمان]ویسکانسین نقطه اشتعال یک کش مکش ملی بر سر تلاش ها برای بازگشت حقوق و حقوق اتحادیه کارگران دولتی و دولت محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. It could become the next Balkan flashpoint.
[ترجمه گوگل]این می تواند به نقطه اشتعال بعدی بالکان تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این می تواند به نقطه اشتعال نای بعدی تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Operation Flashpoint 2 is also set in a theatre of war quite different to those that were announced previously.
[ترجمه گوگل]عملیات فلش پوینت 2 نیز در صحنه‌ای از جنگ کاملاً متفاوت با آنچه قبلاً اعلام شده بود، جریان دارد
[ترجمه ترگمان]عملیات \"فلش پوینت ۲\" نیز در تئاتری از جنگ کاملا با آن هایی که قبلا اعلام شده بودند، تنظیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقطه اشتعال (اسم)
flash point

تخصصی

[خودرو] نقطه اشتعال
[شیمی] 1- (کمترین درجه ى حرارت که در آن گاز یا جسم در اثر تماس با شعله محترق می شود) نقطه ى اشتعال 2- (مجازى ) نقطه ى حساس ،لحظه ى سرنوشت ساز، درخشش گاه
[عمران و معماری] درجه الو گرفتن - نقطه اشتغال - نقطه افروزش - نقطه الوگیری
[مهندسی گاز] نقطه اشتعال، نقطه احتراق
[نساجی] نقطه اشتعال
[ریاضیات] درجه ی اشتعال، نقطه ی اشتعال
[پلیمر] نقطه اشتعال، پایین ترین دمایی که میزان بخارات متصاعد شده از سطح مایع برای شعله‏ور شدن‏ کافی می‏باشد.

انگلیسی به انگلیسی

• lowest temperature at which a substance produces vapors that ignite immediately when subjected to a flame (chemistry); critical point that causes change; situation that will likely become violent
lowest temperature at which the steam of a flammable liquid can be made to briefly ignite in air (chemistry); critical point, point when something is ready to explode
a flashpoint is the moment at which emotional or political conflict reaches a climax and becomes violent.
a flashpoint is also a place which people think is dangerous because political trouble may start there and then spread to other towns or countries.
the flashpoint of a substance is the lowest temperature at which it will produce sufficient vapour to ignite when a small flame is put close to it.

پیشنهاد کاربران

نقطه بحرانی
نقطه یا مرحله بحرانی که در آن چیزی یا شخصی به طور ناگهانی باعث ایجاد یا خلق یک عمل مهم می شود
نقطه ای که در آن کارها ( امور ) از کنترل خارج میشود
نقطه اشتعال ( در مورد کالاهای خطرناک )
نقطه عطف
نقطه احتراق
نقطه جوش

بپرس