germinal

/ˈdʒɜːrmənl//ˈdʒɜːmɪnl/

معنی: اصلی، بدوی، جنینی، نطفهای، تخمی، جرثومهای
معانی دیگر: یاخته زا، زایشی، زایگونه ای، خلاقه، جرم مانند، جوانه زا، زایا، نوپا، تژه، در مرحله ی اولیه ی رشد جنینی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: germinally (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, or like a germ or germ cell.

(2) تعریف: of, concerning, or at a rudimentary level of growth or development.

- a germinal proposal
[ترجمه گوگل] یک پیشنهاد ژرمینال
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد germinal
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. very soon his poetry reached the germinal stage
شعر او خیلی زود به مرحله ی خلاقه رسید.

2. be used as a germinal center B cell ( GCB ) DLBCL marker was also discussed.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نشانگر DLBCL سلول B مرکز ژرمینال (GCB) نیز مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]همچنین برای این منظور از شاخص germinal B (GCB)نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Structure of Peyer's patch was similar to that of caecal tonsil, which consisted of densely-packed lymphoid cells and many lymphoid nodules (germinal centres).
[ترجمه گوگل]ساختار وصله Peyer شبیه به لوزه روده ای بود که از سلول های لنفاوی متراکم و بسیاری از گره های لنفاوی (مراکز ژرمینال) تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان]ساختار وصله s شبیه به of tonsil بود که متشکل از سلول های lymphoid متراکم و بسیاری از گره های lymphoid (مراکز germinal)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each follicle contains a germinal center populated by rapidly proliferating B cells and macrophages.
[ترجمه گوگل]هر فولیکول حاوی یک مرکز ژرمینال است که توسط سلول های B و ماکروفاژها که به سرعت تکثیر می شوند، پر شده است
[ترجمه ترگمان]هر غده شامل یک مرکز germinal است که با سرعت رو به رشد سلول های B و macrophages است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are two deficiencies on the germinal Confucianism. Firstly, our research on the idea of Confucius" benevolence have a misapprehend. "
[ترجمه گوگل]دو نقص در کنفوسیوسیسم جوانه دار وجود دارد اولاً، تحقیقات ما در مورد ایده "خیرخواهی کنفوسیوس" به اشتباه درک شده است
[ترجمه ترگمان]در مورد Confucianism germinal دو کاستی وجود دارد اول اینکه، تحقیق ما درباره ایده \"خیرخواهی\" کنفسیوس یک misapprehend دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The germinal membrane were divided into tegument and cyton.
[ترجمه گوگل]غشای ژرمینال به دو دسته تگمنت و سیتون تقسیم شد
[ترجمه ترگمان]غشا germinal به tegument و cyton تقسیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Wealth of Nations is the germinal book of modern economics or political economy.
[ترجمه گوگل]ثروت ملل، کتاب اصلی اقتصاد مدرن یا اقتصاد سیاسی است
[ترجمه ترگمان]ثروت ملل متحد کتاب germinal اقتصاد مدرن یا اقتصاد سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His germinal selection theory is pregnant with novelty and dialectic ideas.
[ترجمه گوگل]نظریه انتخاب جوانه‌ای او آبستن ایده‌های جدید و دیالکتیکی است
[ترجمه ترگمان]نظریه انتخاب germinal او باردار با ایده های جدید و منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Positive Control Germinal center in a tonsil or a reactive lymph node.
[ترجمه گوگل]کنترل مثبت مرکز ژرمینال در یک لوزه یا یک گره لنفاوی واکنشی
[ترجمه ترگمان]مرکز کنترل مثبت در یک tonsil یا یک گره lymph reactive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Multiple lymphoid aggregates with active germinal centers were also seen.
[ترجمه گوگل]توده های لنفوئیدی متعدد با مراکز ژرمینال فعال نیز مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]aggregates چندگانه با مراکز فعال germinal نیز دیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pathologic examination: lymph follicle and germinal center activated, while in AZT group showed depletion.
[ترجمه گوگل]معاینه پاتولوژی: فولیکول لنفاوی و مرکز ژرمینال فعال شد، در حالی که در گروه AZT تخلیه نشان داد
[ترجمه ترگمان]آزمایش Pathologic: غده لنف و germinal activated فعال شد، در حالی که گروه AZT از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inguinales superficials hydroncus, the area of the germinal center reduces.
[ترجمه گوگل]Inguinales superficials hydroncus، مساحت مرکز ژرمینال را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]Inguinales superficials hydroncus، مساحت مرکز germinal کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Neurogenesis persists in two germinal regions in the adult mammalian brain, the subventricular zone of the lateral ventricles and the subgranular zone in the hippocampal formation.
[ترجمه گوگل]نوروژنز در دو ناحیه ژرمینال در مغز پستانداران بالغ ادامه دارد، ناحیه زیر بطنی بطن های جانبی و ناحیه زیر دانه ای در سازند هیپوکامپ
[ترجمه ترگمان]Neurogenesis در دو منطقه germinal در مغز پستانداران بزرگ سال، ناحیه subventricular از the جانبی و ناحیه subgranular در تشکیل hippocampal وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Purkinje made many important discoveries, including the germinal vesicles, sweat glands in the epidermis, and the fibres in the heart which conduct electrical impulses (now known as Purkinje fibres).
[ترجمه گوگل]پورکنژ اکتشافات مهم بسیاری انجام داد، از جمله وزیکول‌های ژرمینال، غدد عرق در اپیدرم و الیافی در قلب که تکانه‌های الکتریکی را هدایت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]Purkinje کشفیات مهمی از جمله کیسه های خون ریزی، غدد تعریق در روپوست و الیاف در قلب ایجاد کرده است که انگیزه های الکتریکی را هدایت می کنند (که اکنون به عنوان الیاف Purkinje شناخته می شود)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Germ balls in daughter sporocyst, suckers of the cercaria, germinal primordia and unicellular gland of the cercaria contain DNA positive substances.
[ترجمه گوگل]گلوله های جوانه در اسپوروسیست دختر، مکنده های سرکاریا، پریموردیای زاینده و غده تک سلولی سرکاریا حاوی مواد DNA مثبت هستند
[ترجمه ترگمان]جر من در daughter، ماهی های مکنده of، germinal primordia و unicellular gland از the حاوی مواد مثبت DNA هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلی (صفت)
elementary, primary, initial, aboriginal, primitive, main, original, principal, basic, net, genuine, prime, essential, head, organic, arch, inherent, intrinsic, innate, fundamental, cardinal, immanent, normative, germinal, first-hand, seminal, ingrown, quintessential, primordial

بدوی (صفت)
initial, rudimentary, primitive, germinal, seminal, incipient

جنینی (صفت)
embryonic, fetal, germinal, foetal

نطفه ای (صفت)
germinal, seminal, spermatic

تخمی (صفت)
seedy, germinal, spermatic, ovular

جرثومه ای (صفت)
germinal

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to germs; germlike; embryonic, in the beginning stages
something that is germinal is in an early stage of its development, or is causing something else to develop; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس