rhetoric

/ˈretərɪk//ˈretərɪk/

معنی: خطابت، لفاظی، فصاحت و بلاغت، علم بدیع، علم معانی بیان، قدرت نطق و بیان، علم سجع، معانی بیان، وابسته بعلم بدیع یا معانی بیان
معانی دیگر: بدیع، سخندانی، سخن سنجی، سخن شناسی، کتاب یا رساله در باب بدیع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the art, ability, or study of using language effectively in speech or writing, esp. to influence or persuade one's audience.
مترادف: cogency, diction, elocution, eloquence, oratory

- Her skillful rhetoric serves her well in political debates.
[ترجمه گوگل] لفاظی های ماهرانه او در بحث های سیاسی به خوبی به او کمک می کند
[ترجمه ترگمان] فصاحت و بلاغت ماهرانه او در مباحثات سیاسی به خوبی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the study of language structure and style, esp. specialized aspects of language use in literature, such as figures of speech.

(3) تعریف: the use of inflated or pretentious language, or such language itself; affectation in speech or writing.
مترادف: bombast, grandiloquence, magniloquence, orotundity, tumidity, turgidity

- One hears a good deal of rhetoric concerning this issue in Congress, but little seems to get done.
[ترجمه گوگل] سخنان زیادی در مورد این موضوع در کنگره شنیده می شود، اما به نظر می رسد کار چندانی انجام نشده است
[ترجمه ترگمان] یکی از سخنرانی های خوب در مورد این موضوع در کنگره شنیده می شود، اما به نظر می رسد کار کمی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Her speech was just empty rhetoric.
[ترجمه بهنوش عافیت‌طلب] حرف هایش فقط یک مشت شعار خشک وخالی بود.
|
[ترجمه گوگل]صحبت های او فقط یک شعار توخالی بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او فقط معانی بیان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thomas Carlyle, notwithstanding his tedious rhetoric, is a master of the sublime in prose style.
[ترجمه گوگل]توماس کارلایل، علی‌رغم شعارهای خسته‌کننده‌اش، استاد سبک عالی در نثر است
[ترجمه ترگمان]توماس Carlyle، با وجود rhetoric tedious، استادی عالی در سبک نثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His rhetoric sounds like the death rattle of a fading leadership.
[ترجمه گوگل]لفاظی های او مانند صدای مرگبار رهبری در حال محو شدن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]معانی بیان او شبیه به صدای مرگ یک رهبر در حال محو شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was swayed by her rhetoric into donating all my savings to the charity.
[ترجمه گوگل]من تحت تأثیر لفاظی های او قرار گرفتم تا تمام پس اندازم را به خیریه اهدا کنم
[ترجمه ترگمان]من هم تحت تاثیر rhetoric او قرار گرفته بودم که همه savings را به موسسه خیریه اهدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What is required is immediate action, not rhetoric.
[ترجمه گوگل]آنچه لازم است اقدام فوری است، نه لفاظی
[ترجمه ترگمان]آنچه مورد نیاز است اقدام فوری است نه معانی بیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do you know something about rhetoric?
[ترجمه گوگل]آیا چیزی در مورد بلاغت می دانید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما چیزی در مورد معانی بیان می دانید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His speech was dismissed as mere rhetoric by the opposition.
[ترجمه گوگل]سخنان او از سوی مخالفان به عنوان یک لفاظی صرف رد شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او به عنوان لفاظی صرف از سوی اپوزیسیون اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This falls under the head rhetoric.
[ترجمه گوگل]این در زیر لفاظی سر قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این امر در زیر معانی بیان سر انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Behind all the rhetoric, his relations with the army are dangerously poised.
[ترجمه گوگل]در پس تمام لفاظی ها، روابط او با ارتش به طرز خطرناکی آماده شده است
[ترجمه ترگمان]پشت سر همه معانی بیان، روابط او با ارتش به طور خطرناکی آماده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Little has changed, despite the rhetoric about reform.
[ترجمه گوگل]با وجود سخنان درباره اصلاحات، تغییر چندانی نکرده است
[ترجمه ترگمان]با وجود معانی بیان در مورد اصلاحات اندک تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The chapter is mostly wordy rhetoric.
[ترجمه سیمیندخت] بیشتر فصل ( فصلی از کتاب ) خطابه ای طویل است
|
[ترجمه گوگل]فصل عمدتاً لفاظی لفظی است
[ترجمه ترگمان]در این بخش بیشتر wordy بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was quite prepared to use militant rhetoric in attacking his opponents.
[ترجمه گوگل]او کاملاً آماده بود تا از لفاظی های ستیزه جویانه در حمله به مخالفان خود استفاده کند
[ترجمه ترگمان]او کاملا آماده بود که از معانی ستیزه جویان در حمله به مخالفان خود استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cynics argue that the EU is stronger on rhetoric than on concrete action.
[ترجمه یاشار نبی دوست] منتقدین استدلال میکنند که اتحادیه اروپا در لفاضی قویتر از اقدام ملموس و واقعی است
|
[ترجمه گوگل]بدبین ها استدلال می کنند که اتحادیه اروپا در لفاظی قوی تر از اقدام ملموس است
[ترجمه ترگمان]Cynics استدلال می کند که اتحادیه اروپا در لفاظی قوی تر از عمل بتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The speech reflected his love of theatricality and rhetoric.
[ترجمه سیمیندخت] سخنرانی، عشق او را به حرکات نمایشی و فن خطابه منعکس می کرد.
|
[ترجمه گوگل]این سخنرانی نشان دهنده عشق او به تئاتر و بلاغت بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی بازتاب عشق او به theatricality و معانی بیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His fiery campaign rhetoric has kept opposition parties on their toes for months.
[ترجمه گوگل]لفاظی های آتشین مبارزات انتخاباتی او ماه ها احزاب اپوزیسیون را سرپا نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]سخنرانی آتشین او احزاب مخالف را ماه ها بر روی انگشتان خود نگه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خطابت (اسم)
address, word, speech, lecture, rhetoric

لفاظی (اسم)
rhetoric, fustian, verbiage

فصاحت و بلاغت (اسم)
rhetoric, oratory

علم بدیع (اسم)
rhetoric, oratory

علم معانی بیان (اسم)
rhetoric

قدرت نطق و بیان (اسم)
rhetoric

علم سجع (اسم)
rhetoric

معانی بیان (صفت)
rhetoric

وابسته به علم بدیع یا معانی بیان (صفت)
rhetoric

انگلیسی به انگلیسی

• study of the effective use of language; art of speaking and writing effectively; oratory, study of language as a means of persuasion; use of bombastic language, use of unnecessarily florid language
rhetoric is speech or writing that is meant to convince and impress people.

پیشنهاد کاربران

فن بیان/بلاغت/زیباشناسی سخن/دانش شیواسخنی.
هنر متقاعد کردن است، که همراه با دستور زبان و منطق ( یا دیالکتیک ) یکی از سه هنر کهن گفتمان است. هدف بلاغت مطالعه تکنیک هایی است که نویسندگان یا سخنرانان برای اطلاع رسانی، متقاعد کردن یا برانگیختن مخاطبان خاص در موقعیت های خاص استفاده می کنند.
در واقع معنای فارسی قابل درک و قانع کننده ای در ظاهر ندارد که از آن به سخن شناسی یا بیان مقابله ای یا مقایسه ای ( زبانها ) یاد می شود، به این معنا که در بخش نوشتاری آیلتس برای رایتینگ به Inductive ( استدلال
...
[مشاهده متن کامل]
از قضیه جزئی به یک نتیجه کلی ) بودن سخن به ترتیب در کشورهای شرق بخصوص ایرانیان فرهیخته در نوع استدلال کردن و نوشتن متن و Deductive ( استدلال از قضیه کلی به یک نتیجه جزئی ) در کشورهای غرب اشاره دارد. مختصر اینکه باید در رایتینگ همانند زبان انگلیسی ابتدا استدلال کنیم و سپس مثال بزنیم و نه برعکس یعنی Inductive.

ویکیپدیا:
فن خطابه یا در باب بلاغت یا ریطوریقا رساله ای از ارسطو در هنر اقناع است که در قرنِ چهارم پیش از میلاد نگاشته شده. این یکی از دو کتابی است که شارحان ارسطو به ارغنون او افزوده اند.
فرهنگ دهخدا:
...
[مشاهده متن کامل]

ریطوریقا. [ طُ ] ( معرب ، اِ ) ریطوریه . خطابه . یکی از ابواب هشتگانه منطق . مبحث خطابه . فن خطابه . معرب ریطوریکه یونانی . ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی شود. || ( اِخ ) نام کتابی از منطقیات ارسطو. ( یادداشت مؤلف ) .

لفاظی
بیان گیرا
بیان متقاعد کننده
فن بیان، فن سخنوری
در تاریخ سخنوری. در تاریخ فن بیان
in the history of rhetoric
حرافی
فن خطابه، رساله ای از ارسطو در هنرِ اقناع است که در قرنِ چهارم پیش از میلاد نگاشته شده و یکی از دو کتابی است که شارحانِ ارسطو به ارغنونِ او افزوده اند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rhetoric / rhetorician
✅️ صفت ( adjective ) : rhetorical
✅️ قید ( adverb ) : rhetorically
متقاعد سازی
حرف های متقاعد کننده
فصاحت و بلاغت
در ادبیات سیاسی عموماً به معنی منفی آن به کار می رود:
- لفاظی؛ بازی با کلمات؛ ظاهرفریبی؛ رتوریک؛ سوءاستفاده از ظاهر کلمات برای القای معنی باطنی یا نیتی دیگر
بیان: انسان تنها مخلوقی که میتواند هر چی در ذهنش بیان کند.
"و عَلّمَ آدمَ الاسماء کُلّها، ثُم عرضهم علی الملائکةِ فقال أنبئونی‏ بأسماء هؤلاء إن کنتم صادقین"
:هم علم درک قوانین خلقت را وهم علم بیان ( تبیین ) این قوانین است.
...
[مشاهده متن کامل]

وحتّی شیاطین این قدرت ندارند؛ ودر حال خدمت به داوود وسلیمان علیهما السلام ( عباد صالحین ) ،
تبیین یادگرفتند.
وبه معنی "سفسطه" یا مانند این معنی؛ سندیّت ندارد.

فن بیان، بلاغت کلامی
لاف زنی
زبان بازی
گزافه سرایی
لاف و گزاف
a persuasive or impressive speaking, which is often regarded as lacking in sincerity or meaningful content
نطق کردن
علم البلاغه: هنر سخنرانی، مهارت گفتگو.
دانشمندان با تجربیات وشواهد متعدد ؛ ثابت شد که انسان تا دو سال میتواند زبان یاد بگیرد.
واگه کسی یادش نداد حرف بزنه، با صداهای از محیط شنیده شد به صداهای مشابه در میارد؛
...
[مشاهده متن کامل]

مثل "ها - هِی أ - أو" غوغاء وهیاهوی . . . مانند زبان ( روستائی ) دنمارکی بماند.
وبالطبع آفریدگار حکیم به آدم علیه السلام متولّی یاد زبان بود.
وقرآن عربّی قبل از آدم خلق شد وبه آیات مثل "بسم الله الرحمان الرحیم" وسور مثل"الصمد" یاد گرفت.
امّا چطور زبانها دیگری تشکیل شد؟ بشرح مفصّل خواهم گفت.
بصورهء مختصر مانند سکّه ومصکوکات؛ هر حاکم یا قوم یاملّتی، دوست دارند، زبان ومالکیت خود بنام خودشان ثبت کنند ومُتمایز بنمایند؛ وإقدام به تغییرات وإضافات میأنجامند.

منفی: بازی با کلمات
گفتمان. ادبیات
یک معنی مثبت و یک معنی منفی دارد
معنی مثبت: سخندانی، نوشتن و یا صحبتکردن به گونه ای که قدرت متقاعدسازی و ترغیب مخاطب راداشته باشد.
معنی منفی: سفسطه
روایی
۱ - هنر سخنوری، لفاظی، قدرت بیان بالا, هنر و قدرت ترغیب و متقاعد سازی از طریق بیان
the art of speaking or writing effectively, persuasively. Based on Aristotle there are three
: main forms or rhetoric
...
[مشاهده متن کامل]

Ethos ( ethical ) •
Logos ( logical ) •
Pathoss ( emotional ) •
۲ - گفتمان، گفتار، ادبیات، مباحثه

لفاظی
Rhetoric is a technique of using language effectively and persuasively in spoken or written form.
- هنرِ استفاده از زبان برای سخنرانی یا نوشتن بطورسلیس و روان به گونه ای که خواننده و یا شنونده را تحت تاثیر قرار بدهد.
- فن بیان
- مهارت شفاهی
power of speech
شعارهای پرطمطراق. لفاظی های پرطمطراق
سفسطه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس