come up to


1- (تا جایی) امتداد داشتن 2- رسیدن به، برابری کردن با

جمله های نمونه

1. The essay didn't come up to his usual standards.
[ترجمه شایان] مقاله به معیار های استاندارد اش نرسیده بود
|
[ترجمه گوگل]این مقاله به استانداردهای معمول او نمی رسید
[ترجمه ترگمان]مقاله به معیارهای معمول او نیامده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Veronica had come up to him with her usual cheery smile.
[ترجمه گوگل]ورونیکا با لبخند همیشگی اش به سمت او آمده بود
[ترجمه ترگمان]ورونیکا با لبخند همیشگی خود نزد او آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The trees come up to my window like the yearning voice of the dumb earth.
[ترجمه گوگل]درختان مانند صدای حسرت زمین گنگ به پنجره من می آیند
[ترجمه ترگمان]درختان نزدیک پنجره من مثل صدای پر اشتیاق زمین احمق به طرف پنجره من می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why don't you come up to New York for the weekend?
[ترجمه گوگل]چرا آخر هفته به نیویورک نمی آیی؟
[ترجمه ترگمان]چرا برای آخر هفته به نیویورک نمیای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His film performance didn't come up to expectations.
[ترجمه گوگل]عملکرد سینمایی او انتظارات را برآورده نکرد
[ترجمه ترگمان]عملکرد فیلم او انتظارات را برآورده نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The water was up to/had come up to the level of the windows.
[ترجمه گوگل]آب تا سطح پنجره ها بالا/ بالا آمده بود
[ترجمه ترگمان]آب به سطح پنجره ها رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your behavior does not come up to the expected standard.
[ترجمه گوگل]رفتار شما به استاندارد مورد انتظار نمی رسد
[ترجمه ترگمان]رفتار شما به استاندارد مورد انتظار نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why don't you come up to Scotland for a few days?
[ترجمه گوگل]چرا چند روزی به اسکاتلند نمی آیی؟
[ترجمه ترگمان]چرا برای چند روز به اسکاتلند نمیای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The resort certainly failed to come up to expectations .
[ترجمه گوگل]توچال مطمئناً نتوانست انتظارات را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]این پناه گاه قطعا نتوانست انتظارات را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Safety measures failed to come up to standard .
[ترجمه گوگل]اقدامات ایمنی به حد استاندارد نرسید
[ترجمه ترگمان]معیارهای ایمنی در رسیدن به استاندارد شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her film performance didn't come up to expectations.
[ترجمه گوگل]عملکرد سینمایی او انتظارات را برآورده نکرد
[ترجمه ترگمان]عملکرد فیلم او انتظارات را برآورده نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You may lose your job if you don't come up to scratch .
[ترجمه بهروز] اگر شما به سطح قابل قبول نرسید , ممکن است کارتان را از دست بدهید
|
[ترجمه گوگل]شما ممکن است شغل خود را از دست بدهید اگر بالا نروید
[ترجمه ترگمان]تو ممکنه کارت رو از دست بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's tiny, he doesn't even come up to my chest!
[ترجمه گوگل]او کوچک است، او حتی به سینه من نمی رسد!
[ترجمه ترگمان]او خیلی کوچک است، حتی به سینه من هم نمی رسد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who wants to come up to the top of the hill with me?
[ترجمه گوگل]چه کسی می خواهد با من به بالای تپه بیاید؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی می خواهد با من به بالای تپه بیاید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• come near, approach; add up to -, have a sum of -

پیشنهاد کاربران

به سمت کسی یاجایی رفتن
reach an acceptable level or standard
رسیدن به سطح استانداردهای مشخص
طبق انتظارات عمل کردن
come up to expectations = انتظارات ( کسی ) را برآورده کردن ، طبق انتظارات بودن
نکته = این عبارت، تست کنکور زبان تخصصی 1401 بوده است . .
come up to
Come up to expectation
در حد انتظار و توقع بودن
پیش کسی آمدن
به طرف کسی رفتن

بپرس