lead up to


1- راه را برای چیزی یا کاری آماده کردن 2- به طور غیر مستقیم اقدام کردن، با زرنگی پرداختن به

جمله های نمونه

1. Alan Tomlinson has reconstructed the events that led up to the deaths.
[ترجمه گوگل]آلن تاملینسون وقایعی را که منجر به مرگ شد بازسازی کرده است
[ترجمه ترگمان]الن تاملینسون این رویداد را بازسازی کرده است که منجر به مرگ آن ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He started telling me about a wonderful new restaurant he'd been to and I wondered what he was leading up to.
[ترجمه گوگل]او شروع به گفتن در مورد یک رستوران فوق العاده جدید کرد که به آن رفته بود و من متعجب بودم که او به چه چیزی منجر می شود
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به گفتن راجع به یک رستوران فوق العاده جدید که قبلا بود و من در عجب بودم که او چه نقشه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A broad avenue of lime trees led up to a grand entrance with huge oak doors.
[ترجمه گوگل]خیابان وسیعی از درختان آهک به ورودی بزرگی با درهای بزرگ بلوط منتهی می شد
[ترجمه ترگمان]خیابانی عریض از درختان زیزفون با دره ای بزرگ از چوب بلوط به در ورودی منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the months leading up to the great ceremony, many people took part in the preparations.
[ترجمه گوگل]در ماه های منتهی به مراسم بزرگ، افراد زیادی در تدارکات شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]در ماهه ای منتهی به مراسم بزرگ، بسیاری از مردم در این تدارکات شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They cleared a path which leads up to the hilltop.
[ترجمه گوگل]آنها مسیری را که به بالای تپه منتهی می شود پاک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها راهی را که به بالای تپه منتهی می شود، باز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All this could lead up to a rescheduling of the trip to Asia.
[ترجمه گوگل]همه اینها می تواند منجر به برنامه ریزی مجدد سفر به آسیا شود
[ترجمه ترگمان]همه اینها می تواند منجر به زمانبندی مجدد سفر به آسیا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A flight of steps led up to the front door.
[ترجمه گوگل]چند پله به جلوی در منتهی شد
[ترجمه ترگمان]پلکانی به سمت در ورودی منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The nation was at fever pitch in the days leading up to the election.
[ترجمه گوگل]ملت در روزهای منتهی به انتخابات در تب و تاب بود
[ترجمه ترگمان]ملت در روزه ای منتهی به انتخابات تب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His book offers some fresh insights into the events leading up to the war.
[ترجمه گوگل]کتاب او بینش‌های تازه‌ای درباره وقایع منتهی به جنگ ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]کتاب او بینشی جدید در مورد وقایعی که منجر به جنگ می شود ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nobody seemed to be anxious to enlighten me about the events that led up to the dispute.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هیچ کس مشتاق نبود که مرا در مورد وقایعی که منجر به اختلاف شد روشن کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید هیچ کس مایل نیست درباره حوادثی که منجر به مشاجره می شود برایم روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's a very long, winding path leading up to the house.
[ترجمه گوگل]یک مسیر بسیار طولانی و پر پیچ و خم وجود دارد که به خانه منتهی می شود
[ترجمه ترگمان]مسیری طولانی و پر پیچ وخم وجود دارد که به سوی خانه منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boy led up to his desire for a bicycle.
[ترجمه گوگل]پسر به آرزویش برای دوچرخه رسید
[ترجمه ترگمان]پسر به آرزوی رسیدن به یک دوچرخه پناه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let's survey the events leading up to the crime.
[ترجمه گوگل]بیایید وقایع منتهی به جنایت را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید رویدادهایی را که به این جرم منتهی می شوند بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He described the sequence of events leading up to the robbery.
[ترجمه گوگل]او دنباله وقایع منتهی به سرقت را شرح داد
[ترجمه ترگمان]او توالی وقایعی را شرح داد که منجر به سرقت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The police are trying to establish a picture of events leading up to the killing.
[ترجمه گوگل]پلیس در تلاش است تا تصویری از رویدادهای منتهی به قتل ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تلاش برای ایجاد تصویری از رویدادهایی است که منجر به کشته شدن این افراد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

منتهی به , منجر به
# The weeks that led up to her death
# The events leading up to his dismissal
# I was ill in the period leading up to the election
# He was very anxious in the time leading up to the event
منجر شدن ، انجامیدن
تهیه ی مقدمات برای چیزی ، حرفی
مقدمه چینی کردن
منتهی شدن
منجر شدن
پرداختن به موضوع دیگر
Yes, l'm leading up to that
آره به اونم میرسیم ( آن موضوع )
تا قبل از چیزی اتفاق افتادن، پیش از چیزی رخ دادن، منجر به اتفاقی شدن

بپرس