measure up to


(انتظارات یا معیارها یا شرایط لازم) واجد بودن، از عهده برآمدن، دارا بودن

جمله های نمونه

1. It was fatiguing sometimes to try to measure up to her standard of perfection.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تلاش برای اندازه گیری استاندارد کمال او خسته کننده بود
[ترجمه ترگمان]گاهی خسته کننده و خسته کننده بود و سعی می کرد تا حد کمال خونسردی خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The party did not measure up to their expectations.
[ترجمه گوگل]حزب انتظارات آنها را برآورده نکرد
[ترجمه ترگمان]این حزب انتظارات آن ها را برآورده نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The job failed to measure up to her expectations.
[ترجمه گوگل]این شغل نتوانست انتظارات او را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]این کار نتوانست انتظارات او را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How will the Secretary General measure up to his new responsibilities?
[ترجمه گوگل]دبیرکل چگونه به مسئولیت های جدید خود عمل خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]دبیرکل نسبت به مسئولیت های جدیدش چه اقداماتی انجام خواهد داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She could never measure up to her mother's expectations.
[ترجمه گوگل]او هرگز نتوانست انتظارات مادرش را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]او هرگز نمی توانست انتظارات مادرش را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Would be measure up to this responsibility?
[ترجمه گوگل]آیا این مسئولیت را برآورده می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این مسئولیت بر عهده این مسئولیت خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But does any church really measure up to that kind of expectation?
[ترجمه گوگل]اما آیا واقعاً هیچ کلیسایی چنین انتظاراتی را برآورده می کند؟
[ترجمه ترگمان]اما آیا هیچ کلیسایی تا این حد انتظار چنین انتظاری را دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How will the new General Secretary measure up to his new task?
[ترجمه گوگل]دبیر کل جدید چگونه وظایف جدید خود را انجام خواهد داد؟
[ترجمه ترگمان]دبیر کل جدید چگونه این کار جدید را انجام خواهد داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Addicts would have to measure up to certain requirements if they are plaintiffs who could collect damages under the bill.
[ترجمه گوگل]اگر معتادان شاکی هستند که می توانند طبق این لایحه خسارت دریافت کنند، باید شرایط خاصی را رعایت کنند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها شاکی هستند و ممکن است در زیر این لایحه خسارت وارد کنند، معتادان مجبور خواهند بود تا الزامات خاصی را اندازه گیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Does this proud and historic little state really measure up to its potential?
[ترجمه گوگل]آیا این دولت کوچک تاریخی و پرافتخار واقعاً به پتانسیل خود می رسد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این دولت کوچک مغرور و تاریخی واقعا به پتانسیل خود عمل می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The report says the footprints of the tetrapod measure up to 26 centimeters (10 inches) wide, which scientists say is indicative of an animal around 5 meters ( 5 feet) in length.
[ترجمه گوگل]این گزارش می‌گوید ردپای این چهارپایان تا ۲۶ سانتی‌متر (۱۰ اینچ) عرض دارد که به گفته دانشمندان نشان‌دهنده طولی حدود ۵ متر (۵ فوت) است
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید رد پاها تا ۲۶ سانتی متر (۱۰ اینچ)عرض دارد که دانشمندان می گویند نشانه یک حیوان در حدود ۵ متر (۵ فوت)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These products did not measure up to the set standards.
[ترجمه گوگل]این محصولات با استانداردهای تعیین شده مطابقت نداشتند
[ترجمه ترگمان]این محصولات مطابق با استانداردهای تعیین شده نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There've been times I haven't measure up to everything I believe.
[ترجمه گوگل]مواقعی بوده است که من با همه چیزهایی که به آن اعتقاد دارم نسنجیده ام
[ترجمه ترگمان]بارها اتفاق افتاده که من به هر چیزی که فکر می کنم اندازه نگرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These can measure up to 6in across, about the size of a beer glass.
[ترجمه گوگل]اندازه اینها می تواند تا 6 اینچ، تقریباً به اندازه یک لیوان آبجو باشد
[ترجمه ترگمان]اینها می توانند تا ۶ نفر در کل، حدود اندازه یک لیوان آبجو را اندازه بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• get to the same level as -, match -, suit -

پیشنهاد کاربران

measure up to in American English
to come up to; meet ( expectations, a standard, etc. ) =
دست یافتن به استاندارد لازم برای چیزی
مطابقت نداشتن

بپرس