throw a monkey wrench into


چوب لای چرخ گذاشتن، کارشکنی کردن، خرابکاری کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to disrupt the organization, functioning, or realization of.

- She threw a monkey wrench into their neat profit-making scheme.
[ترجمه گوگل] او یک آچار میمون را در طرح سودآوری منظم آنها انداخت
[ترجمه ترگمان] او یک آچار فرانسه را به طرف آن ها پرت کرد تا نقشه آن ها را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس