tinsmith

/ˈtɪnsmɪθ//ˈtɪnsmɪθ/

معنی: حلبیساز، اهن کوب
معانی دیگر: قلع ساز، ارزیزگر، حلبی ساز، اهن کوب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who makes and repairs items of tin or similar lightweight metals.

جمله های نمونه

1. Once more the tinsmith came to my help and made me a body of tin, fastening my tin arms and legs and head to it, by means of joints, so that I could move around as well as ever.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر حلبی ساز به کمک من آمد و بدنه ای از حلبی برایم ساخت و دست و پاها و سرم را با اتصالات به آن محکم کرد تا بتوانم مثل همیشه در اطراف حرکت کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی به کمک من آمدند و به کمک من آمدند و مرا یک بدن قلع و پاهای حلبی و سر و پای خود را به آن وصل کرد تا بتوانم مثل همیشه دور و برم را باز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tim, the thin twin tinsmith. Fat frogs flying past fast.
[ترجمه گوگل]تیم، قلع ساز لاغر دوقلو قورباغه های چاق که به سرعت از کنارشان می گذرند
[ترجمه ترگمان]تیم، دوقلوی لاغر مردنی قورباغه های چاق به سرعت از کنارش می گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was blacksmith, carpenter, tinsmith, brewer and veterinary all rolled into one, as his wife was spinster, weaver and doctor.
[ترجمه گوگل]او آهنگر، نجار، قلع ساز، آبجو و دامپزشک بود، زیرا همسرش نخ ریسی، بافنده و پزشک بود
[ترجمه ترگمان]او آهنگر، نجاری و دامپزشکی بود، چون زنش ترشیده و weaver و پزشکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the tinsmith happened to come along, and he made me a new head out of tin.
[ترجمه گوگل]اما اتفاقاً حلبی‌ساز آمد و او برای من یک سر جدید از قلع ساخت
[ترجمه ترگمان]اما روی بام افتاده بود و بام سر و کله اش پیدا شده بود و من هم سرم را از قوطی بیرون آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One that makes or deals in tinware; a tinsmith.
[ترجمه گوگل]تولید کننده یا خرید و فروش ظروف حلبی؛ یک حلبی ساز
[ترجمه ترگمان]همانی که در tinware معامله یا معامله می کند؛ یک tinsmith
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So I went to a tinsmith and had him make me a new leg out of tin.
[ترجمه گوگل]بنابراین به یک قلع‌ساز رفتم و از او خواستم یک پای جدید از قلع برایم بسازد
[ترجمه ترگمان]بنابراین به طرف بام بام رفتم و او را مجبور کردم که یک پای تازه از آهن به من بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Again I went to the tinsmith, and again he made me a leg out of tin.
[ترجمه گوگل]دوباره رفتم پیش قلع‌ساز و او دوباره برایم پایی از حلبی درست کرد
[ترجمه ترگمان]بار دیگر به کنار بخاری آشپزخانه رفتم و باز هم مرا از حلبی بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tim, the thin twin tinsmith.
[ترجمه گوگل]تیم، قلع ساز لاغر دوقلو
[ترجمه ترگمان]تیم \"، دوقلوهای به هم چسبیده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلبی ساز (اسم)
tinman, tinny, tinsmith, tinner

اهن کوب (اسم)
tinsmith

انگلیسی به انگلیسی

• person who works in tin or tin plate

پیشنهاد کاربران

بپرس