tin

/ˈtɪn//tɪn/

معنی: روی، حلب، قوطی، حلبی، قلع، حلب کردن، با قلع یا حلبی پوشاندن، در حلب یا قوطی ریختن
معانی دیگر: (شیمی) قلع، ارزیز (عنصر فلزی و نقره ای رنگ و بلورین - نشان: sn، وزن اتمی: 118/69، شماره ی اتمی: 50، چگالی:7/31، نقطه ی گداز: 231/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 2270 درجه سانتیگراد)، (tin plate هم می گویند) حلبی، قوطی حلبی، (قدیمی - خودمانی) پول، پشیز، دارای قلع کردن، سفیدکردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a chemical element that has fifty protons in each nucleus and that occurs in pure form as a malleable, corrosion-resistant, silvery white metal solid darkening to gray below about thirteen degrees Celsius, used in a variety of alloys such as bronze and pewter and as corrosion-resistant plating and solder. (symbol: Sn)

(2) تعریف: thin sheet iron or steel plated with tin.

(3) تعریف: a sealed and pressurized metal container for food and other perishables.

- a tin of sardines
[ترجمه گوگل] یک قوطی ساردین
[ترجمه ترگمان] یک قوطی ساردین،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a lightweight metal container with an easily removable lid, used primarily for storing foods that are not refrigerated.

- a cookie tin
[ترجمه گوگل] یک قالب کوکی
[ترجمه ترگمان] یک قوطی حلبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a metal container used for baking foods such as cakes and muffins; pan.

- Pour the batter into the tin and bake for thirty minutes.
[ترجمه گوگل] خمیر را در قالب بریزید و سی دقیقه بپزید
[ترجمه ترگمان] خمیر را در قوطی بریزید و برای سی دقیقه بپزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of tin or tin plate.

(2) تعریف: seeming valuable; counterfeit.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tins, tinning, tinned
• : تعریف: to cover or coat with tin or a tin alloy.

جمله های نمونه

1. tin opener
(انگلیس) قوطی بازکن

2. cake tin
1- قالب کیک پزی 2- قوطی برای نگهداری کیک،ظرف کیک

3. wood sheathed with tin
چوبی که روی آن حلبی کشیده اند

4. an alloy of copper and tin
آلیاژ مس و قلع

5. the pitter-patter of raindrops on the tin roof
صدای چکه های باران بر شیروانی

6. i listened to the rain pelt and rattle on the tin roof
به صدای خوردن و تلق تلق باران روی شیروانی گوش دادم.

7. Milk bottle tops are made of tin foil.
[ترجمه گوگل]رویه بطری شیر از فویل قلع ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]شیره ای بطری شیر از فویل حلبی ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can only open a tin of food with a tin opener.
[ترجمه گوگل]شما فقط می توانید یک ظرف غذا را با درب بازکن باز کنید
[ترجمه ترگمان]تو فقط می تونی یه قوطی غذا رو با یه قوطی باز کن باز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The country's most valuable commodities include tin and diamonds.
[ترجمه گوگل]ارزشمندترین کالاهای این کشور شامل قلع و الماس است
[ترجمه ترگمان]ارزشمندترین کالاهای این کشور شامل قلع و الماس می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Store the cookies in an airtight tin.
[ترجمه گوگل]کوکی ها را در یک قالب دربسته نگهداری کنید
[ترجمه ترگمان]کلوچه ها رو تو یه قوطی کنسرو باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is that box made of tin or steel?
[ترجمه گوگل]آیا آن جعبه قلع است یا فولاد؟
[ترجمه ترگمان]این جعبه از آهن یا فولاد ساخته شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The paint had solidified in the tin.
[ترجمه گوگل]رنگ در قلع جامد شده بود
[ترجمه ترگمان]رنگ روی قوطی به همان اندازه سفت و سفت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Layer the potatoes, asparagus and salmon in the tin.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی، مارچوبه و ماهی قزل آلا را در قالب قرار دهید
[ترجمه ترگمان]زیر سیب زمینی، مارچوبه و ماهی قزل آلا توی قوطی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even those of us with a tin ear can recognize a waltz.
[ترجمه گوگل]حتی آنهایی از ما که گوش حلبی داریم می‌توانیم والس را تشخیص دهیم
[ترجمه ترگمان]حتی آن هایی که با یک گوش فلزی می توانند یک والس را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The rain was beating down incessantly on the tin roof.
[ترجمه گوگل]باران بی وقفه روی سقف حلبی می بارید
[ترجمه ترگمان]باران پیوسته روی بام حلبی می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The boy beat out a tune on a tin can.
[ترجمه گوگل]پسر آهنگی را روی قوطی حلبی زد
[ترجمه ترگمان]پسرک آهنگی را روی قوطی حلبی کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روی (اسم)
tin, zinc

حلب (اسم)
aleppo, tin

قوطی (اسم)
tin, package, box, canister, can, packet

حلبی (اسم)
tin, can, tinfoil

قلع (اسم)
tin

حلب کردن (فعل)
tin

با قلع یا حلبی پوشاندن (فعل)
tin

در حلب یا قوطی ریختن (فعل)
tin

تخصصی

[شیمی] قلع، ارزیز- عنصر فلزى و نقره فام و بلورین
[برق و الکترونیک] قلع عنصر فلزی سفید نقره ای نرم و چکش خوار با عدد اتمی 50 و وزن اتمی 118/69 این فلز با سرب آلیاژ می شود تا لحیم نرم را برای متصل کردن قطعات به بردهای مدار بسازد آلیاژ زودگذار دارای 0/63 قلع است . سیم مسی روکش شده با قلع یا فلع سرب مانع از اکسید شدن می شود . و نرم سازی لحیم را آسان تر می کند . اکسید فلع پوسه رسانای شفافی است که می توان آن را روی هسته شیشه ای نشاند و مقاومتهای پوسه ای ساخت یا با نشاندن آن روی ورقه های شیشه ای الکترودهایی را بر ای صفحه نمایش بلور مایع ( lcd ) به وجود آورد . - قلع

انگلیسی به انگلیسی

• aluminum, type of metal; (british) can, aluminum container
preserve, can; plate with tin
of aluminum, made from aluminum

پیشنهاد کاربران

قلع ( Sn )
Tubulo Interstitial Nephritis
سندروم نفریت اینترستیشیال
انشاالله که کامل متوجه شدین
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/tin
قوطی کنسرو یا کمپوت
فرقش با can اینه کهcan برای نوشیدنی ها استفاده میشه
A tin of tuna
A can of cola
A around metal box
قوطی ( کنسرو ) مثال a tin of tomatoesکنسرو گوجه
قوطی کنسرو میشه can ، اشتباه نکنید ، Tin به جنسش اشاره داره که عنصر قلع ، حتی حلبی هم معادل فارسی خوبی نیست چون آلیاژ قلع و رویه
قوطی کنسرو
اسم :قوطی، حلبی، قوطی حلبی، باهم آه چیزی مثل cake tin میشه ظرف
فعل : درحلب یا قوطی ریختن، حلب کردن
در مهندسی ژئوماتیک
مثلث بندی نامنظم شبکه ایی . جهت تولید مدل سه بعدی سطح زمین از طریق داده های دوبعدی
قوطی حلبی
ظرف یا قالب
مثال:
Cake tin
ظرف مخصوص شیرینی پزی ، قالب کیک پزی
It is a quantity for eattable things
کارت شناسایی
درخشان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس