to the full


کاملا، به حد اکثر، درست و حسابی، تا بیشینه

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to the greatest degree.
مترادف: fully
مشابه: with a vengeance

جمله های نمونه

1. They finally awoke to the full extent of the problem.
[ترجمه گوگل]آنها در نهایت با وسعت کامل مشکل از خواب بیدار شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها سرانجام تا حد کامل مشکل بیدار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cart was charged to the full.
[ترجمه گوگل]سبد خرید به طور کامل شارژ شد
[ترجمه ترگمان]گاری پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They lived their lives to the full.
[ترجمه گوگل]آنها زندگی خود را به طور کامل زندگی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها زندگی خود را تا پایان عمر می گذراندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She enjoyed herself to the full.
[ترجمه گوگل]او از خودش لذت کامل برد
[ترجمه ترگمان]با تمام وجود از خودش لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She believes in living life to the full.
[ترجمه گوگل]او به زندگی کامل اعتقاد دارد
[ترجمه ترگمان]اون اعتقاد داره که تو زندگی کردن به کل زندگی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She certainly lives life to the full.
[ترجمه گوگل]او مطمئناً زندگی را به طور کامل زندگی می کند
[ترجمه ترگمان] اون قطعا جون سالم به در برده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He always believed in living life to the full.
[ترجمه گوگل]او همیشه به زندگی کامل اعتقاد داشت
[ترجمه ترگمان]او همیشه معتقد بود که زندگی در زندگی پر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ed believes in living life to the full .
[ترجمه گوگل]اد به زندگی کامل اعتقاد دارد
[ترجمه ترگمان]اد به زندگی کردن در زندگی معتقد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To live every day to the full is a recipe for happiness.
[ترجمه گوگل]زندگی کامل هر روز، دستوری برای خوشبختی است
[ترجمه ترگمان]زندگی کردن هر روز برای همیشه یک دستورالعمل برای شادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The public has been awakened to the full horror of the situation.
[ترجمه گوگل]افکار عمومی از وحشت کامل این وضعیت بیدار شده است
[ترجمه ترگمان]مردم از این وضع به وحشت افتاده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've always believed in living life to the full.
[ترجمه گوگل]من همیشه به زندگی کامل اعتقاد داشته ام
[ترجمه ترگمان]من همیشه به زندگی کردن به کل اعتقاد داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With a car he can enjoy his leisure to the full by making trips to the country or seaside on the weekends.
[ترجمه گوگل]با یک ماشین او می تواند از اوقات فراغت خود با انجام سفرهایی به کشور یا ساحل در تعطیلات آخر هفته لذت کامل ببرد
[ترجمه ترگمان]او با یک خودرو می تواند از اوقات فراغت خود به سفر به کشور یا کنار دریا در اواخر هفته لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the new house, he lived life to the full.
[ترجمه گوگل]در خانه جدید، او زندگی را به طور کامل زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]او در خانه جدید زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To live life to the full involves awareness of the physical, emotional, mental and spiritual self.
[ترجمه گوگل]زندگی کامل مستلزم آگاهی از خود فیزیکی، عاطفی، ذهنی و معنوی است
[ترجمه ترگمان]زندگی کردن به طور کامل شامل آگاهی از نفس فیزیکی، عاطفی، روحی و معنوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pittston also demanded an end to the full health-care plan, and sought cuts in health and pension benefits for retired miners.
[ترجمه گوگل]پیتستون همچنین خواستار پایان برنامه کامل مراقبت های بهداشتی شد و به دنبال کاهش مزایای بهداشتی و بازنشستگی برای معدنچیان بازنشسته بود
[ترجمه ترگمان]Pittston همچنین خواستار پایان دادن به برنامه کامل مراقبت بهداشتی شد و به دنبال کاهش مزایای بهداشتی و بازنشستگی برای معدنچیان بازنشسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• completely, entirely

پیشنهاد کاربران

بپرس