adventuresome

/ædˈvent͡ʃərsəm//ədˈvent͡ʃəsəm/

معنی: ماجراجویانه، با بی پروایی، جسورانه
معانی دیگر: ماجراجو، خطرجو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: adventuresomely (adv.), adventuresomeness (n.)
• : تعریف: willing to try new or risky things; adventurous.
متضاد: cautious, fearful, wary
مشابه: adventurous, audacious

- I'm rather cautious, but my brother is adventuresome and willing to try almost anything.
[ترجمه عبدالله] من محتاط هستم، ولی برادرم بی پروا است و می خواهد امتحان کند بعضی چیزهارا
|
[ترجمه گوگل] من نسبتاً محتاط هستم، اما برادرم ماجراجو است و مایل است تقریباً هر چیزی را امتحان کند
[ترجمه ترگمان] من نسبتا محتاط هستم، اما برادرم با بی میلی و راغب است که تقریبا هر چیزی را امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Every day was exciting and adventuresome.
[ترجمه گوگل]هر روز هیجان انگیز و ماجراجویی بود
[ترجمه ترگمان]هر روز هیجان انگیز و با ابهت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They said nothing terribly adventuresome, you understand.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ چیز ماجراجویی وحشتناکی نگفتند، متوجه می شوید
[ترجمه ترگمان]در این خصوص چیزی نمی گفتند، متوجه شدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are times when people are especially adventuresome – indeed, too much so.
[ترجمه گوگل]مواقعی وجود دارد که مردم به ویژه ماجراجو هستند - در واقع، بیش از حد
[ترجمه ترگمان]وقت هایی هست که مردم به خصوص adventuresome هستند - در حقیقت خیلی زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Well, are you feeling adventuresome? Do you want to do something dangerous or exciting?
[ترجمه گوگل]خوب، آیا احساس ماجراجویی می کنید؟ آیا می خواهید کاری خطرناک یا هیجان انگیز انجام دهید؟
[ترجمه ترگمان]خب، تو احساس می کنی با این قضیه کنار میای؟ میخوای یه کار خطرناک یا هیجان انگیز انجام بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only extremely adventuresome men go mountaineering.
[ترجمه گوگل]فقط مردان بسیار ماجراجو به کوهنوردی می روند
[ترجمه ترگمان]فقط مردان با adventuresome به mountaineering می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He led an adventuresome, rough - and - tumble life.
[ترجمه گوگل]او زندگی پرماجرا، خشن و پرمخاطره ای داشت
[ترجمه ترگمان]اون یه زندگی سخت و خشن رو رهبری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fun - loving, adventuresome, certainly compatible.
[ترجمه گوگل]سرگرم کننده - دوست داشتنی، ماجراجویی، مطمئنا سازگار
[ترجمه ترگمان]Fun، دوست دار سرگرمی، قطعا سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a boy, Dall regularly ventured far on foot and bicycle, and that adventuresome spirit has remained with him.
[ترجمه گوگل]دال در دوران کودکی مرتباً با پای پیاده و دوچرخه می‌رفت و این روحیه ماجراجویانه با او باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پسر، Dall به طور مرتب پا بر پا و دوچرخه می گذارد و روح adventuresome با او مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Known in her youth as Conie, she was pert, voluble, intellectually vibrant, adventuresome.
[ترجمه گوگل]او که در جوانی به نام Conie شناخته می‌شد، شخصیتی جذاب، پرحرف، از نظر فکری پر جنب و جوش و ماجراجو بود
[ترجمه ترگمان]او از جوانی اش به عنوان Conie معروف بود، گستاخ، حراف و عقلانی بود، با زیرکی و vibrant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Since then Sondheim has devoted himself to both composing and writing lyrics for a series of varied and adventuresome musicals, beginning with the innovative "concept musical" Company in 1970.
[ترجمه گوگل]از آن زمان ساندهیم خود را وقف ساختن و نوشتن اشعار برای مجموعه ای از موزیکال های متنوع و ماجراجویانه کرده است که با شرکت نوآورانه "موزیکال مفهومی" در سال 1970 شروع شد
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد Sondheim خود را وقف نوشتن و نوشتن متن برای یک سری از موسیقی های متنوع و adventuresome موزیکال کرد که در سال ۱۹۷۰ با \"مفهوم\" مبتکرانه \"شرکت موسیقی\" آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Taken together, these attributes make the ZJ-Viera the perfect entry level aircraft for young and adventuresome individuals.
[ترجمه گوگل]در مجموع، این ویژگی ها، ZJ-Viera را به هواپیمای سطح ابتدایی عالی برای افراد جوان و ماجراجو تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این ویژگی ها باعث می شوند که هواپیمای درجه ورود کامل برای افراد جوان و adventuresome استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماجراجویانه (صفت)
adventuresome

با بی پروایی (صفت)
adventuresome

جسورانه (صفت)
perky, adventuresome, contumelious

انگلیسی به انگلیسی

• adventurous, loving adventures; daring, fearless; foolhardy, rash

پیشنهاد کاربران

ماجراجویانه، با بی پروایی، جسورانه. ماجراجو
مثال:
I'm rather cautious, but my brother is adventuresome and willing to try almost anything.
من تا حدودی محتاط هستم اما برادرم ماجراجو است و تقریبا می خواهد هر کاری را انجام بدهد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adventure
✅️ اسم ( noun ) : adventure / adventurism / adventurer / adventuress
✅️ صفت ( adjective ) : adventurous / adventuresome
✅️ قید ( adverb ) : adventurously

بپرس