adventuress

/ədˈvent͡ʃərɪs//ədˈvent͡ʃərɪs/

معنی: زن حادثه جو، زن مخاطره طلب، زن جسور
معانی دیگر: زن ماجراجو، زن بی پروا (به ویژه زنی که می کوشد با دلربایی و دسیسه به مال و منال برسد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a female adventurer, esp. one who advances by dishonest or ruthless means.

جمله های نمونه

1. She was an adventuress, unabashedly ambitious, totally without pretense, searching for fame.
[ترجمه گوگل]او یک ماجراجو بود، بی‌نهایت جاه‌طلب، کاملاً بدون تظاهر و به دنبال شهرت بود
[ترجمه ترگمان]او یک adventuress بود، بدون تظاهر و بدون تظاهر و در جستجوی شهرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And was she an adventuress like the Empress Dowager Yehonala?
[ترجمه گوگل]و آیا او مانند ملکه دواگر یهونالا یک ماجراجو بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا او هم مثل امپراطریس مادر ثروتمند بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But, strangely, she lacked that glossy veneer that he would expect a hardened adventuress to possess.
[ترجمه گوگل]اما، به طرز عجیبی، او فاقد آن روکش براق بود که او انتظار داشت ماجراجویی سختی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اما به طرز عجیبی آن روکش براق را نداشت که انتظار داشته باشد یک زن ماجراجو سنگدل را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The principal story is about a fast - living adventuress with an obsession with wealth and fame.
[ترجمه گوگل]داستان اصلی در مورد یک ماجراجویی سریع زندگی می‌کند که دارای وسواس زیادی در مورد ثروت و شهرت است
[ترجمه ترگمان]داستان اصلی در مورد یک adventuress زنده با وسواس با ثروت و شهرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Inevitably her exploits were exaggerated and she became known as an adventuress .
[ترجمه گوگل]به ناچار در اعمال او اغراق آمیز شد و او به عنوان یک ماجراجو شناخته شد
[ترجمه ترگمان]به ناچار دلاوری های او را به نحوی مبالغه آمیز جلوه می داد و به عنوان یک زن ماجراجو شناخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There flowed in her veins some of the blood of the bohemian and the adventuress who runs barefoot.
[ترجمه گوگل]در رگ‌هایش مقداری از خون مرد غیرتمند و ماجراجویی که پابرهنه می‌دوید جاری شد
[ترجمه ترگمان]در رگ هایش بعضی از خون bohemian و زن ماجراجو وجود داشت که پابرهنه راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I made the acquaintance of the well - known adventuress.
[ترجمه گوگل]من با ماجراجویی معروف آشنا شدم
[ترجمه ترگمان]من با یک زن ماجراجو آشنا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زن حادثه جو (اسم)
adventuress

زن مخاطره طلب (اسم)
adventuress

زن جسور (اسم)
adventuress

انگلیسی به انگلیسی

• female adventurer; woman who gains position or power by questionable means

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adventure
✅️ اسم ( noun ) : adventure / adventurism / adventurer / adventuress
✅️ صفت ( adjective ) : adventurous / adventuresome
✅️ قید ( adverb ) : adventurously

بپرس