- He'd always been an adventurous sort, so no one was surprised when became a deep sea diver in the Navy.
[ترجمه گوگل] او همیشه یک نوع ماجراجو بود، بنابراین هیچ کس وقتی غواصی در اعماق دریا در نیروی دریایی شد تعجب نکرد [ترجمه ترگمان] او همیشه یک نوع ماجراجو بود، بنابراین وقتی یک غواص در نیروی دریایی به دریا افتاد تعجبی نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: characterized by risk or excitement. • مترادف: exciting, hazardous, risky • متضاد: safe, tame • مشابه: dangerous, romantic
1. we decided to be adventurous and visit the smugglers' district on foot
تصمیم گرفتیم ماجراجویی کنیم و پیاده از محله ی قاچاقچیان دیدن کنیم.
2. Many teachers would like to be more adventurous and creative.
[ترجمه anahita] بسیاری از معلمان دوست دارند پرماجرا و خلاق تر باشند.
|
[ترجمه [=] اکثر معلم ها علاقه بیشتری نسبت به ماجراجویی و خلاقیت دارند
|
[ترجمه شیما پاینده] بسیاری از معلمان دوست دارند بیشتر ماجراجو و خلاق باشند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از معلمان دوست دارند بیشتر ماجراجو و خلاق باشند [ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان دوست دارند ماجراجو و خلاق باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. John is an adventurous man, unafraid of risks.
[ترجمه گوگل]جان مردی ماجراجویی است که از خطرات نمی ترسد [ترجمه ترگمان]جان مردی ماجراجو است، بی باک از خطر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. For the more adventurous tourists, there are trips into the mountains with a local guide.
[ترجمه گوگل]برای گردشگران ماجراجوتر، سفرهایی به کوهستان با راهنمای محلی وجود دارد [ترجمه ترگمان]برای گردشگران ماجراجو، به همراه یک راهنمای محلی به کوهستان سفر می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This essay is not very adventurous.
[ترجمه گوگل]این انشا زیاد ماجراجویی نیست [ترجمه ترگمان]این مقاله خیلی ماجراجو نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I'm trying to be more adventurous with my cooking.
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم در آشپزی خود بیشتر ماجراجو باشم [ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم که از آشپزی من بیشتر ماجراجو باشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The menu could have been more adventurous.
[ترجمه Mariyan] منو می توانست بی پروا تر باشد ( دبیر تر باشد )
|
[ترجمه N] منو می توانست پر محتوا تر باشد
|
[ترجمه گوگل]منو می توانست ماجراجویانه تر باشد [ترجمه ترگمان]این منو می تونست adventurous تر با شه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He had always wanted an adventurous life in the tropics.
[ترجمه گوگل]او همیشه خواهان یک زندگی پرماجرا در مناطق استوایی بود [ترجمه ترگمان]او همیشه یک زندگی ماجراجو در مناطق حاره می خواست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Warren was an adventurous businessman.
[ترجمه سارا] وارن یک تاجر جسور بود
|
[ترجمه گوگل]وارن یک تاجر ماجراجو بود [ترجمه ترگمان]وارن تاجر ماجراجو بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. My interests include anything adventurous or challenging.
[ترجمه گوگل]علایق من شامل هر چیزی ماجراجویانه یا چالش برانگیز است [ترجمه ترگمان]علایق من شامل هر چیز ماجراجو یا چالش برانگیز هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I was filled with envy at their adventurous lifestyle.
[ترجمه Tara] من با توجه به زندگی پرماجرای خود زندگی را با حسادت پر کردم
|
[ترجمه نیلو] من نسبت به سبک زندگی پر ماجرای آنها پر از حسادت بودم
|
[ترجمه گوگل]من به سبک زندگی پرماجرا آنها پر از حسادت شدم [ترجمه ترگمان]من از حسادت به سبک زندگی ماجراجویانه آن ها پر شده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Scots are an adventurous and inventive people.
[ترجمه گوگل]اسکاتلندی ها مردمی ماجراجو و مبتکر هستند [ترجمه ترگمان]اسکاتلندی ها افراد ماجراجو و مبتکرانه هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This isn't highfalutin art-about-art. It's marvellous and adventurous stuff.
[ترجمه گوگل]این هنر بالا فالوتین در مورد هنر نیست این چیزهای شگفت انگیز و ماجراجویی است [ترجمه ترگمان]این پر طمطراق است - در مورد هنر کاره ای عجیب و غریبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Nothing makes a man so adventurous as an empty pocket. Victor Hugo
[ترجمه مهدی] هیچ چیز مثل یک جیب خالی یک نفر را ماجراجو نمیکند. ویکتور هوگو
|
[ترجمه گوگل]هیچ چیز به اندازه یک جیب خالی انسان را ماجراجو نمی کند ویکتور هوگو [ترجمه ترگمان]هیچ چیز به عنوان یک جیب خالی این قدر ماجراجو نیست ویکتور هوگو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Naturally adventurous, she loved the life in Abyssinia, where nothing daunted her.
[ترجمه مهدی] او به عنوان یک ماجراجویی سالم ، زندگی کردن در آبیسیانا را دوست داشت، جایی که هیچ چیز آنجا را ندیده بود
|
[ترجمه گوگل]او که طبیعتاً ماجراجو بود، عاشق زندگی در حبشه بود، جایی که هیچ چیز او را دلسرد نمی کرد [ترجمه ترگمان]طبیعتا ماجراجو، زندگی را در Abyssinia دوست داشت، جایی که هیچ چیز او را ترسانده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• daring; tending to become involved in risky activities; risky an adventurous person is willing to take risks and eager to have new experiences. you can describe things as adventurous when they are daring and exciting.
پیشنهاد کاربران
ماجراجو - ( یانه )
پرماجرا، مخاطره آمیز
بی پروا - کسی که ماجراجویی را دوست دارد.
پر شر و شور
این کلمه در خیلی جاها معادل فارسی نداره. الان کانتکست زیر رو در نظر بگیرید که دو نفر در بخش میوه جات و سبزیجات یک فروشگاه هستن. بعد از خرید چند قلم، یکی شون به اون یکی میگه: Do you want any other fruits or veggies? I'm feeling adventurous. ... [مشاهده متن کامل]
الان اینجا نمیشه گفت: داره احساس ماجراجویی بهم دست میده/ احساس ماجراجویی دارم/احساس ماجراجویی بهم دست داده و . . . کِی ما در فرهنگ و زبان فارسی، از کلمه �ماجراجو� به این صورت استفاده می کنیم؟