censor

/ˈsensər//ˈsensə/

معنی: سانسورچی، مامور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایشها، سانسور کردن
معانی دیگر: سانسور کننده، بازرس رفتار و گفتار و نوشتار (به ویژه از نظر سیاسی یا اخلاقی)، سانسورچی نامه ها، بیان بند (زمان جنگ - کسی که نشریات و نامه ها را می خواند تا مبادا اطلاعاتی که برای دشمن سودمند خواهد بود در آن باشد)، بیان مهار کردن، بیان بند کردن، (روم باستان) یکی از دو کلانتر که مامور سرشماری و ناظر اخلاقیات و حفظ نزاکت عمومی بودند، (روان شناسی) بخشی از ضمیر ناخودآگاه که بیان را مهار می کند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an official who examines written works, films, plays, and the like in order to delete parts that are considered objectionable on political, moral, or other grounds.
مترادف: expurgator
مشابه: inspector

- During the war, military censors prevented publication of news reports that might hurt the war effort.
[ترجمه گوگل] در طول جنگ، سانسورهای نظامی از انتشار گزارش های خبری که ممکن بود به تلاش های جنگ آسیب بزند، جلوگیری کردند
[ترجمه ترگمان] در طی جنگ، censors نظامی از انتشار گزارش های خبری جلوگیری کردند که ممکن است به تلاش های جنگ آسیب برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anyone who exercises authorizing control over information or ideas.
مشابه: big brother, secret police

- The film was banned by the censors.
[ترجمه گوگل] این فیلم توسط سانسور ممنوع شد
[ترجمه ترگمان] سانسور فیلم را سانسور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: one who examines personal correspondence of soldiers or prisoners in order to delete information considered a threat to security or propriety.

- All references to his whereabouts were deleted by the censors.
[ترجمه گوگل] تمام ارجاعات به محل نگهداری او توسط سانسورچی ها حذف شد
[ترجمه ترگمان] همه مراجع به محل اختفای او توسط the حذف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a critic or detractor.
مترادف: critic, detractor
مشابه: faultfinder

- She feared his reaction as he was her harshest censor.
[ترجمه وحيد] او از واکنشش هراسان بود چون درواقع سختگیرترین سانسورچی اش هم او بود.
|
[ترجمه گوگل] او از واکنش او می ترسید زیرا او خشن ترین سانسور کننده او بود
[ترجمه ترگمان] او از واکنش او به عنوان سخت ترین سانسور می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: censors, censoring, censored
مشتقات: censorable (adj.)
(1) تعریف: to examine and control the content of.
مشابه: edit, examine, gag, inspect, police, scrutinize

- This channel censors the films it airs on television so that there is no offensive language.
[ترجمه گوگل] این کانال فیلم هایی را که از تلویزیون پخش می کند سانسور می کند تا زبان توهین آمیز نباشد
[ترجمه ترگمان] این کانال فیلم هایی که پخش می کنند را سانسور می کند به طوری که هیچ زبان تهاجمی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to delete or omit (part of a written text or other medium) as a censor.
مترادف: bleep, blip, bowdlerize, clean up, edit out, expurgate
مشابه: blue-pencil, cross out, cut out, delete, emend, excise, omit, purge, screen, suppress

- The sexual scenes were censored from the film.
[ترجمه گوگل] صحنه های جنسی از فیلم سانسور شد
[ترجمه ترگمان] صحنه های جنسی از فیلم سانسور می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the censor excised parts of the film
سانسورچی بخشی از فیلم را زد.

2. do they censor letters in your country?
آیا در کشور شما نامه ها را سانسور می کنند؟

3. Some governments, national and local, censor books.
[ترجمه گوگل]برخی از دولت ها، ملی و محلی، کتاب ها را سانسور می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی دولت ها، ملی و محلی، کتاب سانسور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The censor felt that fiction as well as other books should receive the stamp of approval before they were put on sale.
[ترجمه گوگل]سانسورکننده احساس می‌کرد که داستان‌های داستانی و همچنین کتاب‌های دیگر باید قبل از فروش مهر تأیید دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]سانسور احساس می کرد که داستان و کتاب های دیگر باید قبل از عرضه به فروش مهر تایید را دریافت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any mention of the former prime minister was outlawed by the censor.
[ترجمه گوگل]هر گونه ذکری از نخست وزیر سابق توسط سانسور غیرقانونی بود
[ترجمه ترگمان]هر گونه اشاره ای به نخست وزیر سابق توسط سانسور غیرقانونی اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The censor demanded that the scene be written out.
[ترجمه گوگل]سانسور خواستار نوشتن صحنه شد
[ترجمه ترگمان]مامور سانسور خواستار آن شد که صحنه نوشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two scenes were cut by the censor.
[ترجمه گوگل]دو صحنه توسط سانسور قطع شد
[ترجمه ترگمان]دو صحنه با سانسور قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The film hasn't been viewed by the censor.
[ترجمه گوگل]سانسور این فیلم را ندیده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم را سانسور بررسی نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The play was banned by the censor.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه توسط سانسور ممنوع شد
[ترجمه ترگمان]سانسور آن را سانسور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The censor struck out the next two lines.
[ترجمه گوگل]سانسور دو خط بعدی را زد
[ترجمه ترگمان]سانسور دو سطر بعدی را نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The film has not been viewed by the censor.
[ترجمه گوگل]این فیلم توسط سانسور دیده نشده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم را سانسور مشاهده نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. ITV companies tend to censor bad language in feature films.
[ترجمه گوگل]شرکت های ITV تمایل دارند که زبان بد را در فیلم های بلند سانسور کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت های ITV تمایل دارند که زبان بد را در فیلم ها سانسور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Private businesses and clubs can censor all they like.
[ترجمه گوگل]کسب و کارها و کلوپ های خصوصی می توانند هر چیزی را که دوست دارند سانسور کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت های خصوصی و باشگاه ها می توانند همه آن ها را سانسور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The works Mr Torode would refuse to censor differ in status.
[ترجمه گوگل]آثاری که آقای تورود از سانسور خودداری می‌کند، از نظر وضعیت متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]آثاری که آقای Torode از سانسور کردن خودداری می کند در وضعیت متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Well, buddy, censor those thoughts right now and start thinking about sleek, contemporary sportswear.
[ترجمه گوگل]خوب، رفیق، همین الان این افکار را سانسور کن و به فکر لباس های ورزشی شیک و امروزی باش
[ترجمه ترگمان]خوب رفیق، این افکار را در حال حاضر سانسور می کند و شروع به فکر کردن درباره لباس ورزشی و پوشاک ورزشی معاصر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. First are those who censor the truth knowingly, to aid their cause.
[ترجمه گوگل]اول کسانی هستند که حقیقت را آگاهانه سانسور می کنند تا به هدف خود کمک کنند
[ترجمه ترگمان]اول کسانی هستند که حقیقت را به صورت آگاهانه و به منظور کمک به اهداف خود سانسور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In this form the censor permitted the book to pass.
[ترجمه گوگل]در این شکل، سانسور به کتاب اجازه داد
[ترجمه ترگمان]در این صورت، سانسور اجازه داد که کتاب تصویب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سانسورچی (اسم)
censor

مامور سانسور (اسم)
censor

بازرس مطبوعات و نمایشها (اسم)
censor

سانسور کردن (فعل)
censor, precensor

انگلیسی به انگلیسی

• person who censors (books, movies, etc.)
remove material (from books, movies, etc.) which is considered offensive or immoral
if someone censors something that has been printed, written, or broadcast, they officially examine it and cut out any parts that they consider unacceptable.
a censor is a person who has been officially appointed to censor books, plays, and films, or public information.

پیشنهاد کاربران

سانسور کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : censor
✅️ اسم ( noun ) : censor / censorship / censoriousness
✅️ صفت ( adjective ) : censorious
✅️ قید ( adverb ) : censoriously
سه کلمه ی مشابه که ممکن است اشتباه بگیرید:
censor
سانسورچی، مامور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایشها، سانسور کردن
censure
نکوهش، ایرادگیری و عیب نمایی شدید، سرزنش، انتقاد شدید، بازخواست رسمی، سانسور

sensor
حساس، حسی، ضبط کننده، عضو حسی
سانسور کردن، تشخیص دهنده
سانسور
پالایَکیدَن.
پالایکش کردن.
پالایگریدن
آلایگیریدن
سانسوریدن.
Many movies are censored to be suitable for children.

She believed ( that ) it was wrong to censor the text
از بین بردن
عمو سانسورچی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس