chastity

/ˈt͡ʃæstəti//ˈt͡ʃæstɪti/

معنی: عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی
معانی دیگر: پرهیزکاری، پارسایی، عصمت، تجرد، پرهیز از مقاربت جنسی (به خاطر ملاحظات مذهبی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the practice or condition of sexual abstinence or virginity; celibacy.
متضاد: promiscuity
مشابه: celibacy

(2) تعریف: modesty or simplicity, as of style.

جمله های نمونه

1. nobody doubted fatima's chastity and purity
هیچ کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.

2. Nuns are under vows of poverty, chastity and obedience.
[ترجمه گوگل]راهبه ها زیر نذر فقر، عفت و اطاعت هستند
[ترجمه ترگمان]راهبه ها در عهد فقر، پاکدامنی و اطاعت زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nuns take a vow of chastity.
[ترجمه گوگل]راهبه ها عهد عفت می گیرند
[ترجمه ترگمان]راهبه ها عهد پاکدامنی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As a monk, he took vows of chastity, poverty and obedience.
[ترجمه گوگل]به عنوان راهب، نذر عفت، فقر و اطاعت کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک راهب، سوگند پاکدامنی، فقر و اطاعت یاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He took a vow of chastity and celibacy.
[ترجمه گوگل]نذر عفت و تجرد کرد
[ترجمه ترگمان]سوگند پاک دامنی و تجرد را در اختیار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chastity before marriage is still demanded in some societies.
[ترجمه گوگل]عفت قبل از ازدواج هنوز در برخی جوامع مورد تقاضا است
[ترجمه ترگمان]عفاف پیش از ازدواج هنوز در بعضی از جوامع مورد تقاضا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Poverty, chastity and obedience were the rules of his order which he founded with eleven like-minded companions when he was twenty-nine.
[ترجمه گوگل]فقر و عفت و اطاعت از احکام فرمان او بود که در بیست و نه سالگی با یازده نفر از همفکرانش بنا نهاد
[ترجمه ترگمان]فقر، پاکدامنی و اطاعت، قواعد دستوری بود که در زمان بیست و نه سالگی با یازده تن از همراهان - بنیان نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is freed by Britomart, his betrothed, whose chastity gives her great military powers.
[ترجمه گوگل]او توسط بریتومارت، نامزدش، که پاکدامنی به او قدرت نظامی بزرگی می دهد، آزاد می شود
[ترجمه ترگمان]او توسط Britomart، نامزد او، آزاد می شود که پاکدامنی به او قدرت نظامی بزرگی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But as Lucy Re-Bartlett asserted, chastity was part of women's revolt against false social conditions.
[ترجمه گوگل]اما همانطور که لوسی ری بارتلت اظهار داشت، عفت بخشی از شورش زنان علیه شرایط اجتماعی نادرست بود
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که لوسی بار دیگر تاکید کرد، پاکدامنی بخشی از شورش زنان در برابر شرایط اجتماعی نادرست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A woman's chastity is considered as her highest virtue and all Hindu traditional literature extols the greatness of a chaste woman.
[ترجمه گوگل]عفت زن بالاترین فضیلت او محسوب می شود و تمام ادبیات سنتی هندو عظمت زن پاکدامن را می ستاید
[ترجمه ترگمان]پاکدامنی زن به عنوان بالاترین فضیلت در نظر گرفته می شود و تمام ادبیات سنتی هندو، عظمت یک زن عفیف را می ستاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Being what they are they have not chastity.
[ترجمه گوگل]همین که هستند عفت ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها که هستند پاک دامنی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Men must have their chastity and virginity even if it is make belief and at the cost of women's health.
[ترجمه گوگل]مردان باید پاکدامنی و باکرگی خود را داشته باشند، حتی اگر این امر اعتقادی و به قیمت سلامتی زنان باشد
[ترجمه ترگمان]مردان باید پاکدامنی و بکارت خود را داشته باشند حتی اگر باور داشته باشند و به قیمت سلامت زنان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Also patron of academics, chastity, pencil makers and schools.
[ترجمه گوگل]همچنین حامی دانشگاهیان، عفاف، مدادسازان و مدارس
[ترجمه ترگمان]هم چنین حامی دانشگاهیان، پاکدامنی، مداد و مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chastity. Rarely use venery but for health or offspring, never to dulness, weakness, or the injury of your own or another's peace or reputation.
[ترجمه گوگل]عفت به ندرت از روکش استفاده کنید، اما برای سلامتی یا فرزندان، هرگز برای کسالت، ضعف، یا آسیب رساندن به آرامش یا آبروی خود یا دیگران
[ترجمه ترگمان]عفاف به ندرت از هرزگی استفاده می کنید، بلکه برای سلامت یا زاد و ولد، هرگز به ضعف، ضعف، یا آسیب یا آسیب یا آبروی خودتان و یا شهرت یک فرد دیگر نروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A growth of male chastity would ruin the oldest profession in the world.
[ترجمه گوگل]رشد عفت و پاکدامنی مردانه قدیمی ترین حرفه جهان را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]رشد پاکدامنی مردانه قدیمی ترین حرفه جهان را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عفت (اسم)
virtue, modesty, shamefacedness, purity, chastity, immaculacy, pudency

نجابت (اسم)
honor, decency, chastity, nobility, gentility, gentilesse, gentrice

پاکدامنی (اسم)
continence, virtue, purity, chastity, probity

عفت وعصمت (اسم)
chastity

سادگی (اسم)
homeliness, ease, facility, chastity, simplicity, naivety, plainness, simpleness, easiness, tenuity, rusticity, simple-mindedness

انگلیسی به انگلیسی

• purity, modesty
chastity is the state of not having sex with anyone, or of only having sex with your husband or wife; an old-fashioned word, used showing approval.

پیشنهاد کاربران

the state of not having sexual relationships or never having had sex
احتراز یا اجتناب جنسی
عفت یا پاک دامنی معمولاً پیوند مستقیمی با رفتار جنسی فرد ( مرد یا زن ) دارد. این رفتار می تواند در فرهنگ های گوناگون، از لحاظ دیدگاه های مدنی یا افکار دینی، متفاوت باشد
...
[مشاهده متن کامل]

As a monk, he took vows of chastity, poverty, and obedience

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/chastity?q=chastity • https://en.wikipedia.org/wiki/Chastity
عفاف ، پاکدامنی
عفت
Celibate
Chastity
🔴Contrary to what people believe, celibacy is not the act of not having sex, it is the act of refraining from MARRIAGE. Chastity is the act of refraining from sex. Priests take a vow of CHASTITY not CELIBACY
...
[مشاهده متن کامل]

🔵Wrong: Im not having sex anymore, im celibate.
🔵Right: Im not having sex anymore, im chaste.

بپرس