chatty

/ˈt͡ʃæti//ˈt͡ʃæti/

معنی: پر حرف، وراج
معانی دیگر: علاقمند به گپ زنی، پر چانه، (سخن یا نوشتار) خودمانی، غیر رسمی و دوستانه، خوش صحبت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: chattier, chattiest
مشتقات: chattily (adv.), chattiness (n.)
(1) تعریف: tending to chat; talkative.
مترادف: gabby, gossipy, talkative, voluble
متضاد: taciturn
مشابه: babbling, blathering, clacking, effusive, garrulous, glib, gushy, jabbering, loquacious, prating, prattling, verbose, windy, wordy

- He's an awfully chatty fellow, so I avoid him if I'm in a hurry.
[ترجمه گوگل] او آدم بدحجابی پرحرفی است، بنابراین اگر عجله دارم از او دوری می کنم
[ترجمه ترگمان] خیلی وراج است، بنابراین اگر عجله دارم از او دوری می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: informal or familiar in style.
متضاد: formal
مشابه: affectionate, amiable, congenial, conversational, cordial, cozy, familiar, friendly, informal, warm

- I got a chatty letter from my sister full of news from home.
[ترجمه گوگل] من یک نامه پرحرف از خواهرم پر از اخبار از خانه دریافت کردم
[ترجمه ترگمان] یه نامه پر سر و صدا از خواهرم گرفتم که پر از اخبار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a chatty barber
سلمانی وراج

2. she wrote me a nice, chatty letter
او به من نامه ی خودمانی و خوبی نوشت.

3. He had never known him to be so chatty and cordial.
[ترجمه گوگل]او هرگز او را به این اندازه خوش صحبت و صمیمی نمی دانست
[ترجمه ترگمان]هرگز او را ندیده بود که این قدر پرحرف و صمیمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My neighbour's very chatty — she tells me all the news.
[ترجمه گوگل]همسایه من خیلی پرحرف است - او همه اخبار را به من می گوید
[ترجمه ترگمان]همسایه ها خیلی پرحرف هستند … او همه خبرها را به من می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's a friendly chatty sort of person.
[ترجمه گوگل]او یک آدم خوش صحبت و دوستانه است
[ترجمه ترگمان]او یک آدم وراج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He wrote a chatty letter to his wife.
[ترجمه گوگل]او نامه ای به همسرش نوشت
[ترجمه ترگمان]اون یه نامه پر حرف برای زنش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was in an unusually chatty mood.
[ترجمه گوگل]او در خلق و خوی غیرعادی پرحرفی بود
[ترجمه ترگمان]سرحال و سرحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a small, chatty volume of the kind that White has turned out in recent years with great success.
[ترجمه گوگل]این یک حجم کوچک و پرحرف از آن نوع است که وایت در سال‌های اخیر با موفقیت بزرگی ساخته است
[ترجمه ترگمان]این یک حجم کوچک و chatty از نوعی است که وایت در سال های اخیر با موفقیت بزرگ رو به رو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nobles is a chatty, energetic 55-year-old.
[ترجمه گوگل]نوبلز 55 ساله پرشور و پرانرژی است
[ترجمه ترگمان]نجبا a، پر جنب و جوش، پر جنب و جوش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is serious and yet chatty.
[ترجمه گوگل]او جدی و در عین حال پرحرف است
[ترجمه ترگمان]اون جدی و هنوز وراج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You're very chatty today, Alice.
[ترجمه گوگل]تو امروز خیلی پرحرفی، آلیس
[ترجمه ترگمان]امروز خیلی پرحرف هستی، آلیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why do our chatty children often have such difficulty talking about books?
[ترجمه گوگل]چرا کودکان پرحرف ما اغلب در صحبت کردن درباره کتاب مشکل دارند؟
[ترجمه ترگمان]چرا بچه های chatty اغلب چنین مشکلی در صحبت کردن در مورد کتاب دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lane eyes the chatty after-work crowd carefully.
[ترجمه گوگل]لین با دقت به جمعیت پرحرف بعد از کار نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]خانم لن افراد شلوغ را با دقت تماشا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As well as the chatty bit about not forgetting the urine sample, both sides carry advertising.
[ترجمه گوگل]علاوه بر صحبت هایی که در مورد فراموش نکردن نمونه ادرار وجود دارد، هر دو طرف تبلیغات دارند
[ترجمه ترگمان]همچنین در مورد فراموش کردن نمونه ادرار، هر دو طرف تبلیغات را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر حرف (صفت)
babbling, talkative, talky, chatty, loquacious, flippant, outspoken, mouthy, voluble

وراج (صفت)
talkative, chatty, loquacious, loud-mouthed

انگلیسی به انگلیسی

• talkative, gossipy
a chatty person or piece of writing sounds friendly and informal.

پیشنهاد کاربران

خوش صحبت
۱. پرحرف - سر و زبون دار
۲. خودمونی و غیر رسمی ( طوریکه با دوستتون حرف میزنید )
adjective
1 : tending to talk a lot : fond of chatting
◀️a chatty neighbor
◀️I'm feeling chatty today.
2 : having an informal style that is similar to friendly speech
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a chatty book about his life in politics
◀️She writes with a chatty [=casual] style.
◀️Very chatty female peachfaced lovebird is chirping

Chatty
معنی اول👈 پرحرف
The chatty girl on the phone answered most of my questions
دختر پرحرفی که پشت تلفن بود، بیشتر سوالام رو جواب داد.
معنی دوم👈 دوستانه، خودمانی، غیر رسمی
I got a chatty letter from my sister full of news from home
...
[مشاهده متن کامل]

نامه خودمانی از خواهرم دریافت کردم که پر از خبرهای خونه بود

پرحرف
زیاده گو
وراج

بپرس