flashbulb

/ˈflæʃbəlb//ˈflæʃbʌlb/

لامپ فلاش، لامپ پرنور فلاش عکاسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an electric bulb that gives a brief flash of very bright light when ignited, used to illuminate a subject while a photograph is taken.

جمله های نمونه

1. Flashbulbs were popping all around them.
[ترجمه گوگل]لامپ های فلاش در اطرافشان می زدند
[ترجمه ترگمان]flashbulbs در اطرافشان چرخ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Flashbulbs fired like movie stars were coming.
[ترجمه گوگل]لامپ های فلاش مانند ستاره های سینما در حال آمدن بودند
[ترجمه ترگمان]flashbulbs مثل ستاره های سینما در حال آمدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A device, such as a flashbulb, flashgun, or flash lamp, used to produce such illumination.
[ترجمه گوگل]وسیله ای مانند لامپ فلاش، فلاش تفنگ یا لامپ فلاش که برای تولید چنین روشنایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]دستگاهی مانند as، flashgun، یا لامپ فلاش، برای تولید چنین روشنایی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The age of flashbulb photography and celebrities in the front row.
[ترجمه گوگل]عصر عکاسی با فلاش و سلبریتی ها در ردیف اول
[ترجمه ترگمان]عصر عکاسی flashbulb و افراد مشهور در ردیف جلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Intense emotional sensations etch first experiences deeply into memory, creating what psychologists call "flashbulb memories. "
[ترجمه گوگل]احساسات شدید عاطفی ابتدا تجربیات را عمیقاً در حافظه حک می کند و چیزی را ایجاد می کند که روانشناسان آن را "خاطرات فلاش لامپ" می نامند
[ترجمه ترگمان]احساسات احساسی و احساسی در ابتدا به طور عمیق به حافظه منتقل می شوند و باعث ایجاد چیزی می شوند که روانشناسان آن را \"خاطرات flashbulb\" می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One bit I found — a flashbulb, still unpopped, made me feel like a paleontologist.
[ترجمه گوگل]یک بیتی که پیدا کردم - یک لامپ فلاش که هنوز باز نشده بود، باعث شد احساس کنم یک دیرینه شناس هستم
[ترجمه ترگمان]یه ذره من متوجه شدم که یه فسیل هست که من رو یه فسیل نشون داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A flashbulb located in one end the box emits a burst of light of energy E.
[ترجمه گوگل]یک لامپ فلاش که در یک انتهای جعبه قرار دارد، انفجاری از نور انرژی E منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]یک flashbulb که در یک طرف جعبه قرار دارد، انفجاری از انرژی E را منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The roar of the crowd could be heard inside the courtroom, where cameras rolled and flashbulbs popped.
[ترجمه گوگل]صدای غرش جمعیت در داخل دادگاه شنیده می‌شد، جایی که دوربین‌ها چرخیدند و لامپ‌های فلاش بیرون زدند
[ترجمه ترگمان]غرش جمعیت در تالار دادگاه شنیده می شد، جایی که دوربین ها چرخ می زدند و فلاش دوربین ها فلاش دوربین ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Moments later as the Monsignor began to pass out the diplomas, flashbulbs popped and a few home movie cameras whirred.
[ترجمه گوگل]لحظاتی بعد وقتی موسینور شروع به دادن مدارک تحصیلی کرد، لامپ های فلش زدند و چند دوربین فیلم خانگی به صدا درآمدند
[ترجمه ترگمان]چند لحظه بعد، به محض اینکه منسینیور مونتانلی شروع به عبور از دست دادن diplomas را آغاز کرد، فلاش دوربین ها و چند تا از دوربین های فیلم های خانگی را ضبط کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A dry - cell powered photographic apparatus that holds and electrically triggers a flashbulb.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه عکاسی با سلول خشک که لامپ فلاش را نگه می دارد و به صورت الکتریکی فعال می کند
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه عکاسی با نیروی سلول خشک که دارای نگه می دارد و به طور الکتریکی یک flashbulb را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's true that we often recall extremely emotional events, sometimes called flashbulb memories because they seem to have a photographic quality.
[ترجمه گوگل]این درست است که ما اغلب رویدادهای بسیار احساسی را به یاد می آوریم، که گاهی اوقات به آن خاطرات فلاش لامپ می گویند، زیرا به نظر می رسد کیفیت عکاسی دارند
[ترجمه ترگمان]درست است که ما اغلب رویداده ای بسیار عاطفی را به یاد می آوریم و گاهی اوقات flashbulb نامیده می شوند چون به نظر می رسد که کیفیت عکاسی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My camera needs a new flash bulb.
[ترجمه گوگل]دوربین من به یک لامپ فلاش جدید نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]دوربین من به یک لامپ فلاش جدید نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stella was coughing when the flash bulb went off.
[ترجمه گوگل]استلا داشت سرفه می کرد که لامپ فلاش خاموش شد
[ترجمه ترگمان]وقتی لامپ روشن شد، استلا سرفه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a startled look on his face when the flash bulb went off.
[ترجمه گوگل]وقتی لامپ فلاش خاموش شد، چهره اش مبهوت شده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی لامپ روشن شد یک نگاه وحشت زده بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What I wanna kiss is your face under the flash bulb.
[ترجمه گوگل]چیزی که میخواهم ببوسم صورتت زیر لامپ فلاش است
[ترجمه ترگمان]چیزی که میخوام بوس کنم صورتت زیر نور لامپ - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16.
[ترجمه گوگل]Error
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bulb which emits a bright light and momentarily illuminates a scene, flash (photography)
a flashbulb is a small light bulb that can be fixed to a camera. it makes a bright flash of light so that you can take photographs indoors.
bulb which works for a very short period of time but gives off a dazzling light (used for taking photographs)

پیشنهاد کاربران

جرقه زدن یک فکر
لامپ فلاش ( عکاسی )
Flashbulbs were popping all around them

بپرس