gewgaw

/ˈɡjuːɡɔː//ˈɡjuːɡɔː/

معنی: بازیچه، چیز جزئی، چیز بی مصرف، چیز قشنگ بی مصرف، چیز ناقابل
معانی دیگر: هر چیز ظاهرا زیبا ولی ذاتا بی ارزش، چیز پر زرق و برق ولی به درد نخور، زیور آلات قلابی، چیزهایی (مثل پولک و منجوق) که چشمگیر ولی کم ارزش اند، خرده ریز، بدلی، زلم زیمبو، خرت و پرت، بازیچه، اشیاء قشنگ بى مصرف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, worthless ornament; trinket; bauble.
مشابه: trinket

جمله های نمونه

1. They have spent all their money on gewgaws and revolting tinned restaurant meals.
[ترجمه گوگل]آن‌ها تمام پول خود را صرف غذای آشغالی و غذای رستوران‌های کنسرو شده کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام پولشان را صرف غذاهای دریایی tinned و revolting کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were grouped around ala white metal table piled with gewgaws, hair ornaments, earrings, a necklace.
[ترجمه گوگل]آنها دور یک میز فلزی سفید آلا جمع شده بودند که با گاوها، زیور آلات مو، گوشواره، یک گردن بند پر شده بود
[ترجمه ترگمان]دور یک میز فلزی سفید جمع شده بودند که پر از جواهرات و زینت آلات بود، گوشواره، گوشواره، گردن بند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Knowledge outside the day's work is regarded by most men as a gewgaw.
[ترجمه گوگل]دانش خارج از کار روزانه توسط اکثر مردان به عنوان یک عیب تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]دانش خارج از کار روزانه توسط بسیاری از مردان به عنوان یک gewgaw شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Knowledge outside day's work is regarded by most men as a gewgaw.
[ترجمه گوگل]دانش خارج از کار روزانه توسط اکثر مردان به عنوان یک عیب تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]دانش در خارج از کار توسط بسیاری از مردان به عنوان یک gewgaw شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Contemporary, give a person with pure and fresh, lively effect, but have again coxcombical, gewgaw be short of.
[ترجمه گوگل]معاصر، به یک فرد با اثر خالص و شاداب، پر جنب و جوش، اما دوباره coxcombical، gewgaw کوتاه باشد
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those employers should note that for a growing number of these workers the most appealing gewgaw of all is the freedom to work as and when they please.
[ترجمه گوگل]این کارفرمایان باید توجه داشته باشند که برای تعداد فزاینده‌ای از این کارگران جذاب‌ترین نکته از همه اینها، آزادی کار در هر زمانی است که می‌خواهند
[ترجمه ترگمان]آن کارفرمایان باید توجه کنند که برای تعداد رو به رشدی از این کارگران، most appealing از همه، آزادی عمل است و هر وقت که بخواهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A cheap and showy object of little or no use; a gewgaw.
[ترجمه گوگل]یک شی ارزان قیمت و خودنمایی کم یا بدون استفاده؛ یک گاوگاو
[ترجمه ترگمان]چیزی ارزان و پر زرق و برق یا بی فایده است، بازیچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Make its function fits the client's need more, not gewgaw .
[ترجمه گوگل]عملکرد آن را متناسب با نیاز مشتری بیشتر کنید، نه gewgaw
[ترجمه ترگمان]کاری کنید که عملکرد آن متناسب با نیاز مشتری باشد نه gewgaw
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازیچه (اسم)
toy, fun, gimcrack, plaything, gewgaw

چیز جزئی (اسم)
gewgaw, futile thing, trifles

چیز بی مصرف (اسم)
gewgaw, throwaway

چیز قشنگ بی مصرف (اسم)
gewgaw

چیز ناقابل (اسم)
gewgaw

انگلیسی به انگلیسی

• trivial thing; cheap toy; useless ornament
a gewgaw is an attractive and brightly-coloured ornament or piece of jewellery that has little value; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

1. چیزی نمایشی اما بی فایده و کم ارزش. ریزه کاری
2. خودنمایی اما بی فایده

بپرس