instalment

/ɪnˈstɔːlmənt//ɪnˈstɔːlmənt/

معنی: قسط
معانی دیگر: رجوع شود به: installment، installment قسط، بخش

جمله های نمونه

1. Did you hear the final instalment last week?
[ترجمه مهتاب] ایا شما بخش پایانی رو هفته پیش شنیدید؟
|
[ترجمه گوگل]آخرین قسمت هفته گذشته را شنیدید؟
[ترجمه ترگمان]خبر آخر هفته رو شنیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The next instalment is not due until July.
[ترجمه گوگل]قسط بعدی تا ماه جولای موعد مقرر نیست
[ترجمه ترگمان]قسط بعدی قرار نیست تا ماه جولای برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The final instalment on the loan is due next week.
[ترجمه گوگل]آخرین اقساط وام هفته آینده سررسید است
[ترجمه ترگمان]قسط آخر این وام هفته آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stone is filming the final instalment of his Vietnam trilogy.
[ترجمه گوگل]استون آخرین قسمت از سه گانه ویتنام خود را فیلمبرداری می کند
[ترجمه ترگمان]استون در حال فیلمبرداری از آخرین قسط از سه گانه خود در ویتنام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The first instalment of £1 per share is payable on application.
[ترجمه گوگل]اولین قسط 1 پوند به ازای هر سهم در صورت درخواست قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]اولین قسط ۱ پوند برای هر سهم قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I shall soon pay the last instalment of my debt.
[ترجمه گوگل]به زودی آخرین قسط بدهی ام را خواهم پرداخت
[ترجمه ترگمان]به زودی آخرین قسمت debt را می پردازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That is the latest bizarre instalment in the never-ending story of extraordinary events at Underhill.
[ترجمه گوگل]این آخرین قسمت عجیب و غریب در داستان بی پایان رویدادهای خارق العاده در Underhill است
[ترجمه ترگمان]این آخرین قسط عجیب و غریب در داستان بی پایان رویداده ای فوق العاده در آندره یل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We offer an instalment plan.
[ترجمه گوگل]ما یک طرح اقساطی ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما یه نقشه instalment رو پیشنهاد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Around 20 have refused to pay the next instalment.
[ترجمه گوگل]حدود 20 نفر از پرداخت قسط بعدی خودداری کرده اند
[ترجمه ترگمان]در حدود ۲۰ تن از پرداخت قسط بعدی خودداری کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the 59-year-old, who was sick when the instalment was due, had insurance to cover missed payments.
[ترجمه گوگل]اما این مرد 59 ساله که در زمان سررسید اقساط بیمار بود، بیمه ای برای پوشش پرداخت های از دست رفته داشت
[ترجمه ترگمان]اما این مرد ۵۹ ساله که زمانی که قسط بدهکار بود بیمار بود، بیمه برای پوشش دادن پرداخت ها داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are proud to present the second instalment of our fantastic six-part competition to win a Renault Clio.
[ترجمه گوگل]ما مفتخریم که دومین قسمت از رقابت فوق العاده شش قسمتی خود را برای برنده شدن یک رنو کلیو ارائه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما افتخار می کنیم که قسط دوم رقابت شش بخشی خود را برای برنده شدن \"رنو Clio\" معرفی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't miss the next instalment!
[ترجمه گوگل]قسمت بعدی را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hope my next instalment will not be long delayed.
[ترجمه گوگل]امیدوارم قسمت بعدی من زیاد به تعویق نیفتد
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که instalment آینده من به تاخیر نیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The third and final instalment payment has yet to be decided.
[ترجمه گوگل]پرداخت قسط سوم و آخر هنوز مشخص نشده است
[ترجمه ترگمان]قسط سوم و نهایی هنوز تصمیم گیری نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Payment: The value of a regular instalment.
[ترجمه گوگل]پرداخت: ارزش قسط معمولی
[ترجمه ترگمان]پرداخت: ارزش یک قسط دائمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قسط (اسم)
payment, installment, instalment

تخصصی

[ریاضیات] قسط

انگلیسی به انگلیسی

• one of several separate payments into which a debt has been divided; one of a number of parts which are given out at different times, section, portion; act of installing, putting in place (also installment)
if you pay for something in instalments, you pay small sums of money at regular intervals over a period of time.
if a story is published in instalments, part of it is published each day, week, or month.

پیشنهاد کاربران

buy sth on the instalment
چیزی را قسطی خریدن
هم به معنی قسط و پرداختن وام هست هم به معنی یک قسمت از یک فصل داستان که ایپزود هم میگن ( episode )
قسمت
بخش
Part

بپرس