national income

/ˈnæʃənəlˈɪnˌkəm//ˈnæʃnəlˈɪŋkʌm/

معنی: درامد ملی
معانی دیگر: (اقتصاد) درآمد ملی (کل درآمد واحدهای تولیدی و سودها و مزدها و کرایه ها در یک سال)

جمله های نمونه

1. Between 1929 and 1933 America's national income fell by more than half.
[ترجمه گوگل]بین سالهای 1929 و 1933 درآمد ملی آمریکا بیش از نصف کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]بین سال های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳ درآمد ملی آمریکا بیش از نصف کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cyclical variations in consumption, investment and national income following an increase in autonomous investment - explosive case.
[ترجمه گوگل]تغییرات چرخه ای در مصرف، سرمایه گذاری و درآمد ملی به دنبال افزایش سرمایه گذاری مستقل - مورد انفجاری
[ترجمه ترگمان]تغییرات در مصرف، سرمایه گذاری و درآمد ملی پس از افزایشی در مورد مواد انفجاری مستقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Net national product exceeds national income by the amount of indirect business taxes-sales and excise taxes, primarily.
[ترجمه گوگل]خالص تولید ملی از درآمد ملی بیشتر از میزان مالیات های غیرمستقیم تجاری است - در درجه اول، مالیات بر فروش و مالیات غیر مستقیم
[ترجمه ترگمان]خالص خالص ملی از درآمد ملی تا میزان مالیات مستقیم تجاری - فروش و مالیات غیرمستقیم فراتر رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Labor income was about 80 percent of total national income.
[ترجمه گوگل]درآمد نیروی کار حدود 80 درصد کل درآمد ملی بود
[ترجمه ترگمان]درآمد کارگر حدود ۸۰ درصد از کل درآمد ملی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. First, revisions to the national income accounts will be described, quantified and analysed.
[ترجمه گوگل]ابتدا، تجدید نظر در حساب های درآمد ملی شرح، کمی و تجزیه و تحلیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ابتدا، revisions مربوط به حساب های درآمد ملی توصیف و تحلیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Government growth projections for National Income have been notoriously unreliable, often excessively optimistic.
[ترجمه گوگل]پیش‌بینی‌های رشد دولت برای درآمد ملی بسیار غیرقابل اعتماد و اغلب بیش از حد خوش بینانه بوده است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی های رشد دولت برای درآمد ملی بسیار غیرقابل اعتماد است، اغلب بسیار خوشبین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For example, a rise in national income will cause L 1 to increase, and thus L will shift to the right.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، افزایش درآمد ملی باعث افزایش L 1 می شود و بنابراین L به سمت راست تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، افزایش درآمد ملی باعث می شود که L ۱ افزایش یابد، و در نتیجه L به سمت راست تغییر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Consider the problems involved in using national income statistics to make international comparisons of living standards.
[ترجمه گوگل]مشکلات موجود در استفاده از آمار درآمد ملی برای مقایسه بین المللی استانداردهای زندگی را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]مشکلات موجود در استفاده از آمار ملی درآمد برای مقایسه بین المللی با استانداردهای زندگی را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Table National income and the average propensity to consume in the United States, 1869- 192
[ترجمه گوگل]جدول درآمد ملی و میانگین تمایل به مصرف در ایالات متحده، 1869-192
[ترجمه ترگمان]جدول درآمد ملی و میانگین تمایل به مصرف در آمریکا، ۱۸۶۹ - ۱۹۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Damped cyclical variation in national income.
[ترجمه گوگل]کاهش تغییرات چرخه ای در درآمد ملی
[ترجمه ترگمان]۳ تغییرات چرخه ای در درآمد ملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He predicted a 25 percent fall in national income by the end of the year if drastic steps were not taken.
[ترجمه گوگل]وی پیش‌بینی کرد که در صورت عدم اتخاذ تدابیر جدی، درآمد ملی تا پایان سال 25 درصد کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرد که در صورتی که گام های جدی برداشته نشود، تا پایان سال ۲۵ درصد در درآمد ملی سقوط خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nevertheless, the share of national income going to government spending on goods and services is now falling.
[ترجمه گوگل]با این وجود، سهم درآمد ملی صرف هزینه های دولت برای کالاها و خدمات در حال حاضر در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، سهم درآمد ملی برای صرف هزینه های دولتی بر روی کالاها و خدمات در حال حاضر در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The national income, too, is hard to calculate exactly in the frequent absence of reliable national statistics.
[ترجمه گوگل]محاسبه درآمد ملی نیز در غیاب مکرر آمار ملی قابل اعتماد دشوار است
[ترجمه ترگمان]درآمد ملی نیز برای محاسبه دقیق در غیاب مکرر آمار ملی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. First, the Keynesian function includes current national income, whereas Friedman is using permanent income as a proxy for total wealth.
[ترجمه گوگل]اول، تابع کینزی شامل درآمد ملی فعلی است، در حالی که فریدمن از درآمد دائمی به عنوان نماینده ای برای کل ثروت استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، تابع Keynesian شامل درآمد ملی فعلی است، در حالی که فریدمن از درآمد ثابت به عنوان یک پراکسی برای کل ثروت استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درامد ملی (اسم)
national income

تخصصی

[حسابداری] درآمد ملی
[ریاضیات] درآمد ملی
[صنعت] درآمد ملی - مجموع درآمدهای ایجاد شده توسط عوامل تولید در یک سال را درآمد ملی به قیمت عوامل گویند.سوبسیدها+مالیاتهای غیر مستقیم

انگلیسی به انگلیسی

• total amount of income earned by the residents of a country in a specified amount of time

پیشنهاد کاربران

بپرس