throw away

/ˈθroʊəˈweɪ//θrəʊəˈweɪ/

معنی: دور انداختن، چیز بی مصرف، چیز دورانداخته، چیز دورانداخته
معانی دیگر: 1- دور انداختن 2- حرام کردن، به هدر دادن 3- به بطالت گذراندن، اشغال، چیز دورانداخته، چیز بی مصرف، دور انداختنی، یکبار مصرف، مصرف کن و دور بیانداز، ورقه ی اعلان (که در خیابان ها و غیره به اشخاص داده می شود)، مصرف کن و دور بیانداز a throwaway bottle بطری دورانداختنی خودمانی، بی رودرواسی، غیر رسمی

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to discard as trash or garbage.
مترادف: discard
متضاد: keep
مشابه: dispose of

- He threw away my favorite sweater.
[ترجمه زینب] او سویشرت موردعلاقه من را دور ریخت
|
[ترجمه ftma] او پولیور مورد علاقه من را دور انداخت
|
[ترجمه ♥♥ آوا] او سویشرت ( سوییتر ) مورد علاقه ی من را دور انداخت
|
[ترجمه anahita] او سوئشرت مورد علاقه ام را بیرون انداخت
|
[ترجمه Nazanin] او ژاکت مورد علاقه ی من را دور انداخت
|
[ترجمه امین] او لباس بافتنی من را دور انداخت
|
[ترجمه yasamin] او ژاکت مورد علاقه ی من را دور ریخت.
|
[ترجمه ملیکا =)] او سوییشرت مورد علاقه من را دور انداخت
|
[ترجمه یه آدم] او ژاکت مورد علاقه من رو دور انداخت
|
[ترجمه امیر خان] او پلیور مورد علاقه ی من رو دور انداخت
|
[ترجمه popy] او ژاکت مورد علاقه من را دور انداخت.
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] او سویشرت مورد علاقه من را دور انداخت
|
[ترجمه گوگل] ژاکت مورد علاقه ام را دور انداخت
[ترجمه ترگمان] اون ژاکت مورد علاقه ام رو ازم دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to waste by failing to appreciate or take advantage of.

- He threw away his one chance at a better life.
[ترجمه s . b] او تنها شانس خود را برای زندگی بهتر از دست داده بود
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] او تنها شانسش را برای زندگی بهتر از خود دور کرده بود
|
[ترجمه گوگل] او یک شانس خود را برای زندگی بهتر دور انداخت
[ترجمه ترگمان] او تنها شانس خود را برای زندگی بهتر از او دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a freely distributed handbill or leaflet, usu. given out or left in public places.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: intended or expected to be thrown away after brief use.

(2) تعریف: done or used in an offhand manner, as if of no importance, risk, or the like.

جمله های نمونه

1. a throwaway bottle
بطری دورانداختنی

2. Don’t throw away the apple because of the core.
[ترجمه mari] جامعه ی مصرف گرای ما باید به بازیافت مواد تشویق شود
|
[ترجمه Saba] سیب را به دلیل داشتن هسته دور نیندازید
|
[ترجمه فاطمه] بخاطر داشتن هسته سیب را دور نیدازید
|
[ترجمه Tiam.htp] سیب را بدلیل داشتن هسته دور نیندازید.
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] سیب را دور نریزید به دلیل داشتن هسته
|
[ترجمه Mohammed] هسته ی سیب را دور اندازید
|
[ترجمه گوگل]سیب را به خاطر هسته آن دور نریزید
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Throw away the apple because of the core.
[ترجمه گوگل]سیب را به خاطر هسته آن دور بریزید
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your life is too valuable to throw away.
[ترجمه ارغوان] زندگی تو برای دور انداختن بیش از حد با ارزش است
|
[ترجمه آرمین] زندگی تو اونقدری با ارزش هست که هدرش ندی
|
[ترجمه گوگل]زندگی شما آنقدر ارزشمند است که نمی توانید آن را دور بریزید
[ترجمه ترگمان]زندگی تو خیلی با ارزش است که دور بریزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can throw away any excess.
[ترجمه Tiam.htp] تو میتونیذهر چیز اضافه ای رو دور بندازی
|
[ترجمه گوگل]می توانید هر مقدار اضافی را دور بریزید
[ترجمه ترگمان] میتونی هر excess رو دور بندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm not advising you to throw away your makeup or forget about your appearance.
[ترجمه گوگل]من به شما توصیه نمی کنم که آرایش خود را دور بریزید یا ظاهر خود را فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]من توصیه نمی کنم که you را دور بیندازی و یا ظاهرت را فراموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I should know by now not to throw away the directions until we've finished cooking.
[ترجمه گوگل]باید بدانم تا زمانی که آشپزی را تمام نکرده ایم، دستورالعمل ها را دور نریزم
[ترجمه ترگمان]از این به بعد باید تا وقتی که آشپزی را تمام کردیم، مسیر را دور نکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sort out any clothes you want to throw away and give them to me.
[ترجمه حنا] لباس هایی را که دوست داری درو بندازی مرتب کن و به من بده
|
[ترجمه گوگل]هر لباسی را که می خواهید دور بریزید مرتب کنید و به من بدهید
[ترجمه ترگمان]لباسی را که دوست داری دور بیندازی و آن ها را به من بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She couldn't bear to throw away anything that might come in useful one day.
[ترجمه گوگل]او طاقت دور انداختن چیزی را که ممکن است روزی مفید باشد را نداشت
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست هر چیزی را که ممکن بود به درد بخورد، از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So when are you going to throw away those old magazines of yours?
[ترجمه گوگل]پس کی میخوای اون مجلات قدیمیتو دور بری؟
[ترجمه ترگمان]پس کی می خواهی آن مجلات قدیمی را از خودت دور کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a waste to throw away good food.
[ترجمه گوگل]دور ریختن غذای خوب ضایع است
[ترجمه ترگمان]هدر دادن غذای خوب به هدر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Throw away clothes you don't wear - be ruthless.
[ترجمه گوگل]لباس هایی را که نمی پوشید دور بیندازید - بی رحم باشید
[ترجمه ترگمان]لباس هایی را که به تن ندارید دور بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Just a stone's throw away is the City Art Gallery.
[ترجمه گوگل]فقط یک سنگ دورتر، گالری هنری شهر است
[ترجمه ترگمان]فقط یک پرتاب سنگی به دور گالری هنر شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I had to throw away the uneaten food.
[ترجمه Judi] من مجبور شدم غذای نخورده را دور بریزم ( بیاندازم )
|
[ترجمه ا] مجبور شدم غذام رو دور بندازم
|
[ترجمه گوگل]مجبور شدم غذای نخورده را دور بریزم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم غذای نخورده رو پرت کنم دور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They should put him in prison and throw away the key!
[ترجمه گوگل]او را در زندان بگذارند و کلید را دور بریزند!
[ترجمه ترگمان]باید او را به زندان می انداختند و کلید را دور می انداختند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It was only a throwaway comment.
[ترجمه گوگل]این فقط یک نظر دور ریختنی بود
[ترجمه ترگمان]این فقط یک اظهار نظر بی هوده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Our throwaway society must be encouraged to recycle.
[ترجمه گوگل]جامعه دور ریختنی ما باید به بازیافت تشویق شود
[ترجمه ترگمان]جامعه مصرفی ما باید تشویق به بازیافت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He claims people overreacted to a few throwaway lines in the article.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که مردم نسبت به چند خط دور ریختنی در مقاله بیش از حد واکنش نشان دادند
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که مردم بیش از حد بیش از حد در مقاله بیش از حد واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Now they are producing throwaway razors.
[ترجمه گوگل]الان دارند تیغ های دور ریختنی تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]حالا آن ها تیغ throwaway تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We live in a throwaway society .
[ترجمه گوگل]ما در یک جامعه دور ریختنی زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک جامعه غیر عادی زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Some people overreacted to what was only a throwaway remark.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم نسبت به آنچه که فقط یک اظهارنظر دور ریختنی بود، بیش از حد واکنش نشان دادند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم به چیزی که فقط دور دور از دور دور بودند برخورد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This is not merely a throwaway suggestion in the last chapter, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، این صرفاً یک پیشنهاد دور ریختنی در فصل آخر نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، این تنها یک پیشنهاد غیر عادی در فصل قبل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. But this is a throwaway society.
[ترجمه NZA] اما این یک جامعه دور ریختنی است
|
[ترجمه گوگل]اما این یک جامعه دور ریختنی است
[ترجمه ترگمان]اما این یک جامعه بی مصرف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Lopez says, a throwaway line for a throwaway job.
[ترجمه گوگل]لوپز می گوید، یک خط دور ریختنی برای یک کار دور ریختنی
[ترجمه ترگمان]لوپز می گوید، یک خط غیر عادی برای یک کار غیر عادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. I prefer the throwaway disco rapture offered by Rozalla.
[ترجمه گوگل]من لذت دیسکوی دور ریختنی ارائه شده توسط Rozalla را ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]من لذت disco را که توسط Rozalla پیشنهاد شده را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Foreigners are often amused at the throwaway spirit of British and American toasting.
[ترجمه گوگل]خارجی ها اغلب از روحیه پرتاب کننده نان تست انگلیسی و آمریکایی سرگرم می شوند
[ترجمه ترگمان]خارجی ها اغلب با روحیه قابل مصرف of انگلیسی و آمریکایی سرگرم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The humour and throwaway lines ensure that the piece never loses its pace.
[ترجمه گوگل]طنز و خطوط دور ریختنی تضمین می کند که قطعه هرگز سرعت خود را از دست نمی دهد
[ترجمه ترگمان]طنز و خطوط throwaway تضمین می کند که این قطعه هرگز سرعت خود را از دست نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Don't throwaway just because you got banged up a bit.
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که کمی سرتان را بلند کرده اند، دور نریزید
[ترجمه ترگمان]دور Don فقط به این خاطر که یه خورده سرو صدا کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Paper cups are a kind of throwaway beverage containers.
[ترجمه گوگل]لیوان های کاغذی نوعی ظروف دور ریختنی نوشیدنی هستند
[ترجمه ترگمان]فنجان های کاغذی نوعی ظروف نوشیدنی قابل مصرف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دور انداختن (فعل)
throw off, discard, cast off, throw away, scrap

چیز بی مصرف (اسم)
gewgaw, throwaway

چیز دور انداخته (اسم)
throwaway

تخصصی

[سینما] بریده فیلم

انگلیسی به انگلیسی

• cast, toss; waste, squander
disposable, intended to be used once and then discarded; been rejected
advertisement distributed on the street or slipped under a door, circular
a throwaway product is intended to be used only for a short time, and then to be thrown away.
a throwaway remark or gesture is made in a casual way although it is important, in order to have a humorous or emotional effect.

پیشنهاد کاربران

از چیزی گذشتن ( به قصد دور انداختن و رها کردن )
. . . ، even if I have to throw everything away.
. . . حتی اگر مجبور باشم از همه چیز بگذرم.
discard
ازدست دادن.
مثال:
He is throwing away his freedom
او آزادی خود را ازدست میدهد
پراندن ( حرف یا کلمه یا چیزی بدون فکر )
فرصت و موقعیتی را حرام کردن
'Get rid of something that you dont need or want. به عنوان
اگه به عنوان فعل باشه میشه جدا نوشته می شه
throw away دور انداختن
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
...
[مشاهده متن کامل]

درغالب اسم یا صفت سر هم نوشته میشه
throwaway=دورریختنی - بدرد نخور - بی مصرف
throwaway society جامعه بی مصرف و بدرد نخور
throwaway cultureفرهنگ دور ریختنی
throwaway paper plates ظروف کاغذی دور ریختنی

از دست دادن فرصت ( در مسابقات )
we just throw away games that we really should win easily
بازیهایی که راحت میبردیم رو از دست دادیم.
حرام کردن، هدر دادن ( پول )
I LIKE THE تیتاپ طلایی ( مخصوصا با ساندیس
منابع• https://ts2.tarafdari.com/contents/user549940/content-image/img_20181017_211400_240.jpg
throwaway remark or throwaway statement
این دو عبارت به معنای بیان نظر و یا جمله ای بدون فکر قبلی و به صورت آنی هست
" he first made the comment as part of a throwaway remark during a speech in Iowa about increasing inflation"
یکبار مصرف دورریختنی
Disposable
بیرون انداختن
=throw out
Definition:get rid of something that you don't need or want
جمله: l never throw away this shirt because it's so beautiful
چیزی که غیر قابل استفاده باشد
دور ریختنی
ضایع کردن
Get rid of something that you dont need or want
کانون زبان ایران
reach 4
Get rid of something that you dont need or want
کانون زبان ایران Reach4
ساپلیمنتری بوک
یونیت۸
A=5
دور انداختن
جمله
She is angry and throw away her brothers new cap.
اون ( مونث ) عصبانیه و کلاه افتابی جدید برادرش رو پرت میکنه.
Tiam. Hojjatpour
اگه به کارتون اومد لایک کنید" ) . .
صفت: دور ریختنی
هم معنی dump به معنی خالی کردن
دور ریختنی
Sometimes throwing away some people's words is the best way to forgive them
گاهی دور انداختن برخی حرفهای مردم بهترین راه برای بخشش انهاست
Get rid of some thing that you dont need or want
یکبار مصرف
دور انداختن . . .
دور انداختن چیزی که بهش نیاز نداریم مث یه لباس قدیمی یا هر چیز دیگه ای👐
Get rid of something that.
دور انداختن 🚮
پرتاب کردن، دور انداختن
میشه ی جمله باهاش بگید 🙃
دور انداختن
کانون زبان ایران :reach4
Get rid of something that. . .
دور انداختن
برای مثال پرتاب کردن اشغال در سطل اشغال
انداختن به بیرون
دور رانداختن💀💀

I never throw clothes away.
پرتاپ , , , , , , دورریختن, , , , , , , , انداختن
Get rid of something that you don’t need or want
to get rid of something as useless; discard something
دور انداختن
'Get rid of something that you dont need or want.

پرت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس