timidity

/təˈmɪdəti//tɪˈmɪdɪti/

معنی: بزدلی، جبن، ترسویی، کمرویی، حجب
معانی دیگر: timidness حجب

جمله های نمونه

1. he spoke with some dregs of timidity still in his soul
در حالی که هنوز هم اثرات ترس در روحش باقی بود سخن می گفت.

2. Youth means a temperamental predominance of courage over timidity.
[ترجمه گوگل]جوانی به معنای غلبه خلقی شجاعت بر ترسو است
[ترجمه ترگمان]جوانی به معنی برتری مزاجی شجاعت بر کمرویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He twitted his friend with his timidity.
[ترجمه گوگل]با ترسو بودن دوستش را توییت کرد
[ترجمه ترگمان]آقای نای تلی با حجب و حیای زیاد دوست خود را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was soon disillusioned by the government's timidity on social reform.
[ترجمه گوگل]او به زودی از ترسو بودن دولت در اصلاحات اجتماعی سرخورده شد
[ترجمه ترگمان]او به زودی تحت تاثیر ترس دولت از اصلاحات اجتماعی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Again, such timidity is misplaced.
[ترجمه گوگل]باز هم چنین ترسوئی نابجاست
[ترجمه ترگمان]باز هم این حجب و حیای گم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is an enormous timidity about trusting the impulse.
[ترجمه گوگل]در مورد اعتماد به انگیزه ترس و وحشت بسیار زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به خاطر اعتماد به انگیزه، حجب و حیای زیاد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Timidity is a tarantula upon the academy.
[ترجمه گوگل]ترسو یک رتیل بر آکادمی است
[ترجمه ترگمان]Timidity یک رطیل در آکادمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Zeal for a cause dissolved his timidity and loosened his tongue.
[ترجمه گوگل]غیرت به امری ترسو را از بین برد و زبانش را سست کرد
[ترجمه ترگمان]شور و شور و هیجان، حجب و حیای او را حل می کرد و زبانش را شل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She doesn't ridicule my timidity.
[ترجمه گوگل]او ترسو بودن من را مسخره نمی کند
[ترجمه ترگمان]او حجب و حیای من را مسخره نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wycliffe rang with timidity; even so the silence he had scarcely noticed until now was brutally shattered.
[ترجمه گوگل]ویکلیف با ترس زنگ زد حتی به این ترتیب سکوتی که تا به حال به ندرت متوجه شده بود به طرز وحشیانه ای در هم شکست
[ترجمه ترگمان]Wycliffe با حجب و کمرویی زنگ زد؛ حتی در این سکوت، تا آن لحظه به طرز وحشیانه خرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Undeterred by the understandable timidity of his acquaintances, Goma hit upon a masterstroke of irony.
[ترجمه گوگل]گوما که از ترسو بودن قابل درک آشنایانش دلسرد نشده بود، به طنزی دست زد
[ترجمه ترگمان]در عین حال با حجب و حیای قابل درک آشنایان خویش، با طنز و شوخ طبعی به آن برخورد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wang shows an almost childlike timidity in talking with strangers.
[ترجمه گوگل]وانگ در صحبت با غریبه ها ترسو تقریباً کودکانه ای نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]وانگ یک ترس تقریبا کودکانه را در صحبت با غریبه ها نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He shows an almost childlike timidity in talking with strangers.
[ترجمه گوگل]او در صحبت با غریبه ها ترسی تقریباً کودکانه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او با غریبه ها حرف می زد و با غریبه ها حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزدلی (اسم)
cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

جبن (اسم)
dismay, cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

ترسویی (اسم)
cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

کمرویی (اسم)
timidity, timidness, diffidence

حجب (اسم)
modesty, pudency, timidity, timidness

انگلیسی به انگلیسی

• shyness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : timidity
✅️ صفت ( adjective ) : timid
✅️ قید ( adverb ) : timidly

بپرس