اموزش

/~AmuzeS/

    education
    instruction
    instructional
    learning
    schooling
    study
    teaching
    training
    tutelage
    school

فارسی به انگلیسی

اموزش انفرادی
programmed instruction

اموزش با شتاب و شدت
cram

اموزش بالینی
clinic

اموزش بدنی
gym

اموزش برنامه ای
programmed instruction

اموزش پذیر
educable, teachable

اموزش پذیری
educability

اموزش خودداری و روش مستراح رفتن به کودک
toilet training

اموزش دادن
guide, educate, nurture, handle, rear, train

اموزش دانشگاهی
higher education, tertiary education

اموزش دیده
educated

اموزش روش های اموزشی
pedagogy

اموزش عالی
higher education

اموزش فشرده
clinic

اموزش مجدد دادن
retrain

اموزش مختلط
coeducation

اموزش معنوی
edification

اموزش ناپذیر
ineducable

اموزش ندیده
untrained

اموزش و پرورش
education, breeding

مترادف ها

training (اسم)
تحصیل، تعلیم، تدریس، مکتب، مشق، اموزش، پرورش

instruction (اسم)
دستورالعمل، راهنمایی، فرمان، اموزش، سفارش

education (اسم)
معرفت، اموزش، اموزش و پرورش

پیشنهاد کاربران

یاد
بلند کردن مردان توسط زنان
واژه آموزش
معادل ابجد 354
تعداد حروف 5
تلفظ 'āmuzeš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر از آموختن ) [پهلوی: āmōzišn]
مختصات ( زِ ) [ په . ] ( اِمص . )
آواشناسی 'AmuzeS
الگوی تکیه WWS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

یادگیری ، تعلیم ، مهارت آموزی
واژه آموزش یکی از واژه های زیبا پارسی است در عربی می شود تعلیم و در ترکی می شود دیتم این واژه یعنی آموزش صد درصد پارسی است.
آموزش دادن
پهلوی: آموزیشن
mentoring
ارشاد
آموزش
تعلیم
پرورش
یاد، پرورش، تحصیل، تدریس، تعلم، تعلیمی، تعلیمات، درس، فراگیری، یادگیری
آموزش: کارهای که برای بالا بردن مهارت آگاهی و تخصص کارمندان حرفه ای و غیر حرفه ای انجام می شود که ممکن است اطلاعات جدید و آشنایی با یک نظام و یا مبنای نیاز های بخصوصی برنامه ریزی شود.
انتقال دانسته ها به فرد یا افراد
train
Education
یاد دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس