داستان و قصه هر دو کلمه تورکی میباشد ریشه ان از قاص میاید در تورکی وقتی میکن قاص باسما یعنی حرف غیر واقعی نگو کاهی هم به این نوع حرف زدن خیالی و غیر واقعی قاصتان گفته میشه در زبان دری قاصتان شده داستان دقیقا قصه هم از ریشه قاص میایدحتی کلمه قاصد از قاص میاید
داَستاَن
واژه داستان
معادل ابجد 516
تعداد حروف 6
تلفظ dāstān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dāstān]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی dAstAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
داستان به زبان سنگسری
اسنِک adenek
داستان👈🏻قصه 👈🏻 story
سرگذشت👈🏻 حکایت 👈🏻 tale
افسانه👈🏻 اسطوره 👈🏻 myth
کۆردی: چیروک
حکایت . . . . . قصه . . . سمر . . .
داستان داره این اکانت
narrative
داستان فارسی مرکب از دو بخش ( دا ستان ) که ( دا ) به معنی آفریدن ؛ ابداع و ( ستان ) پسوند به معنی ( جایگاه ) ورویهم به معنی محل آ فرینش و ابداع چیزی
حکایت، سرگذشت، افسانه، قصه، حدیث، مثل، نقل، ادبیات، رمان، زبانزد، شهره، مشهور
داستان: در پهلوی داتستان dātestān بوده است. به معنی نامه ی داد که در پارسی در معنی حکایت بکار برده شده است .
( ( یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )
داستان: پیغام
[ گر ایدون که باشید همداستان؛
فرستم به رستم یکی داستان]
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳۱۸.
داستان راستان
روایه
فسانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)