داستان

/dAstAn/

    fiction
    myth
    narration
    narrative
    saga
    tale
    action
    account
    recital
    relation
    story

فارسی به انگلیسی

داستان اپرا
book

داستان اخلاقی
fable

داستان باور نکردنی
cock-and-bull story, fairy tale

داستان بلند
novel

داستان پردازانه
fictive

داستان پلیسی
detective story

داستان جن و پری
fairy tale

داستان خیالی
fabrication

داستان دروغ
fabrication

داستان دروغین
fable

داستان دهان به دهان
folk story, folk tale

داستان زندگی
life history

داستان ساختگی
legend, myth

داستان سرا
narrator, novelist, story - teller, raconteur, storyteller

داستان سرایانه
fictive

داستان سرایی
narration

داستان سرایی کردن
fictionalize

داستان سینه به سینه
legend

داستان شگفت انگیز درباره یک ادم برجسته
legend

داستان شورانگیز
drama

مترادف ها

account (اسم)
پا، حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان

story (اسم)
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل

narrative (اسم)
شرح، حکایت، داستان، سرگذشت، روایت، قصه

tale (اسم)
حساب، شرح، حکایت، داستان، جمع، چغلی، روایت، افسانه، قصه

fiction (اسم)
داستان، بهانه، خیال، اختراع، دروغ، وهم، افسانه، جعل، قصه

narration (اسم)
خبر، داستان، سرگذشت، توصیف، داستانسرایی، گویندگی

apologue (اسم)
داستان، حکایت اخلاقی، مثال

fable (اسم)
داستان، حکایت اخلاقی، دروغ، افسانه، موضوع

novella (اسم)
حکایت، داستان، رمان کوتاه

پیشنهاد کاربران

داستان و قصه هر دو کلمه تورکی میباشد ریشه ان از قاص میاید در تورکی وقتی میکن قاص باسما یعنی حرف غیر واقعی نگو کاهی هم به این نوع حرف زدن خیالی و غیر واقعی قاصتان گفته میشه در زبان دری قاصتان شده داستان دقیقا قصه هم از ریشه قاص میایدحتی کلمه قاصد از قاص میاید
داَستاَن
واژه داستان
معادل ابجد 516
تعداد حروف 6
تلفظ dāstān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dāstān]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی dAstAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
داستان به زبان سنگسری
اسنِک adenek
داستان👈🏻قصه 👈🏻 story
سرگذشت👈🏻 حکایت 👈🏻 tale
افسانه👈🏻 اسطوره 👈🏻 myth
کۆردی: چیروک
حکایت . . . . . قصه . . . سمر . . .
داستان داره این اکانت
narrative
داستان فارسی مرکب از دو بخش ( دا ستان ) که ( دا ) به معنی آفریدن ؛ ابداع و ( ستان ) پسوند به معنی ( جایگاه ) ورویهم به معنی محل آ فرینش و ابداع چیزی
حکایت، سرگذشت، افسانه، قصه، حدیث، مثل، نقل، ادبیات، رمان، زبانزد، شهره، مشهور

داستان: در پهلوی داتستان dātestān بوده است. به معنی نامه ی داد که در پارسی در معنی حکایت بکار برده شده است .
( ( یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )

داستان: پیغام
[ گر ایدون که باشید همداستان؛
فرستم به رستم یکی داستان]
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳۱۸.
داستان راستان

روایه
فسانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس