ابتر

/~abtar/

    bobtailed
    deprived of offspring or of good qualities

پیشنهاد کاربران

ناقص
دنبال بریده ؛ ابتر. دم بریده. ( یادداشت مؤلف ) .
بلاعقب . [ ب ِ ع َ ق ِ ] ( ع ص مرکب ) ( از: ب لا ( نفی ) عقب ) بدون عقب . بدون فرزند. بی فرزند. ( فرهنگ فارسی معین ) . اجاق کور. بی وارث . - بلاعقب بودن ؛ عاقر بودن . مقطوع النسل بودن . عقیم بودن . عقیمه بودن .
ابتریعنی جایی که آب ترووتازه باشه
برخی از اعراب ب پیامبر میگفتن ابتر تا تحقیرش کنن
بی نتیجه، بی فایده.

بپرس