اردوگاه

/~ordugAh/

    camp
    encampment
    camp (ing - place)

فارسی به انگلیسی

اردوگاه اسرا
prison camp

اردوگاه برپا کردن
bivouac

اردوگاه توریستی
campground

اردوگاه را ترک کردن
decamp

اردوگاه ساختن
encamp

اردوگاه صحرایی
bivouac

اردوگاه موقت
bivouac

اردوگاه نوسربازان
boot camp

اردوگاه کار اجباری
concentration camp

مترادف ها

camp (اسم)
خیل، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، ربع

campsite (اسم)
اردوگاه

cantonment (اسم)
اردوگاه

campground (اسم)
اردوگاه

camping site (اسم)
اردوگاه

پیشنهاد کاربران

لشکرجای. [ ل َ ک َ ] ( اِ مرکب ) جای سپاه. اردوگاه. لشکرگاه. سربازخانه. معسکر. جای سپاهی در درون یا بیرون شهر در حال سلم : بوصالح منصوربن اسحاق. . . چون به سیستان آمد مردمان را بسیار نیکویی گفت. وعده ها
...
[مشاهده متن کامل]
نیکو کرد و آن را وفا نکرد وبه لشکرجای قرار نکرد. . . محمدبن هرمز. . . مردی جلد بود اندر مظالم شد و گفت به سیستان رسم نیست که مال زیادت خواهند و لشکری به لشکرجای باشد که مردمان را زنان و دختران باشد، مردم بیگانه به منزل و سرای آزادمردان واجب نکند. ( تاریخ سیستان ) . و سپاه مردود به در شهر بودند و لشکرجای آنجا بزده. ( تاریخ سیستان ) .

لشکرنشین. [ ل َ ک َ ن ِ ] ( اِ مرکب ) معسکر و اردو. ( آنندراج ) .
لشکرستان. [ ل َ ک َ س ِ ] ( اِ مرکب ) اردوی سپاه :
ز بانگ تبیره به بربرستان
تو گفتی زمین گشت لشکرستان.
فردوسی.
کمپ، مقر
اردوگاه:[اصطلاح نظامی] محلی است که چادرها ، کلبه ها و یا ساختمان‏ها به طور موقت جهت انجام امور آموزشی و غیره در آن برپا و ساخته می‏‎شود.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )

در پارسی " بونک " برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
اردو یک واژه ترکی است
کمپ
معسکر، مخیم

بپرس