با

/bA/

    along
    and
    as
    by
    in
    of
    on
    per
    syn-
    through
    to
    via
    with

فارسی به انگلیسی

با اب و تاب گفتن
detail

با اب و تاب نوشتن
detail

با ابهت
gallant, imposing

با اجازه
authorized, approved

با اجر ساختن
brick

با احترام
reverently

با احترام و تکریم
venerability

با احتیاط
carefully, cautiously, circumspect, safely, warily, careful, prscautiously, cautious, cautiously

با احتیاط بیان کردن
understate

با ادب
courteous, deferential, nice, polite, respectable, respectful, urbane, well-bred, well-mannered, respectfully, civil, respectful, polite

با ادب و خوشروئی
debonairly

با ادب و فرهیخته
courtly

با ادبی
courtesy

با اراده
resolute, firm, red-blooded, stalwart, inflexible, determined

با ارفاق
leniently

با ارفاق مفرط
laxly

با اره بریده شده
sawed-off

با استادی
masterfully, masterly

با استحقاق
justly

با استعداد
apt, gifted, talented, talented, gifted

مترادف ها

in (حرف اضافه)
از، روی، توی، با، نزدیک، بالای، بر حسب، به، بطرف، در توی، هنگام، در ظرف، اندر، نزدیک ساحل

about (حرف اضافه)
در، درباره، در حدود، راجع به، پیرامون، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزدیک، نزد، در صدد، دور تا دور

with (حرف اضافه)
با، پیش، بطرف، برخلاف، بوسیله، بعوض، در جهت، در ازاء

by (حرف اضافه)
از، با، نزدیک، پهلوی، بواسطه، توسط، بوسیله، بدست، بتوسط، از کنار، از پهلوی

against (حرف اضافه)
با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی

together with (حرف اضافه)
با، باضافه

cum (حرف اضافه)
با، باضافه

mid (حرف اضافه)
با، همراه با

per (حرف اضافه)
با، از میان، از وسط، توسط، بوسیله، در هر، برای هر، برطبق

co- (پیشوند)
با، باهم

col- (پیشوند)
با، باهم

com- (پیشوند)
با، باهم

con- (پیشوند)
با، باهم

پیشنهاد کاربران

پرخاره
به = با . به وسیله
به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بی خبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزل ها
حافظ
از
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
به = با
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
حافظ
به = با

به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
"با"
پیشوند دارندگی،
پیشوند "با" نشاندهنده داشتن یک ویژگی ست ( دارندگی ) که با چسبیدن به آغاز یک نام، آن را به فروزه ( صفت ) دگرگون می کند:
باخرد، باادب، باهنر، باصفا، بابینش، باهوش، باسواد، باگذشت، باآبرو و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

هنگامی که خواسته شود حالت دارندگی را با کمی یا فراوانی در داشتن برشمرند، پیشوندهای "کم" و " پُر" به کار می رود:
کم کار/پرکار - - کم حرف/پرحرف - - کم سواد/پرسواد - - کم هوش/پرهوش - - کم خرد/پرخرد - - کم نور/پرنور - - کم بار/پربار - - کم پول/پرپول - - کم حجم/پرحجم - - کم زور/پرزور - - کم آب/پرآب - - کمرنگ/پررنگ - - کم سود/پرسود و. . .

در زبانِ اوستایی "مَت" به چمِ " با، همراه با، باهمدیگر" بوده و به عنوانِ پیشوند نیز بکارگیری می شده است.
در زبانِ آلمانی نیز "mit " ( بخوانید: میت ) به چمِ " با، همراه با، باهمدیگر" است و به عنوانِ پیشوندِ کارواژه نیز بکارگرفته می شود؛ برای نمونه : mitteilen، mitarbeiten، mitbekommen و. . . .
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد:
اینکه اگر ما بتوانیم " مَت" را در زبانِ پارسی به عنوانِ پیشوند کارواژه بکار ببریم، از نظر واژه سازی و توانمند سازیِ زبان بسیار پیش می افتیم؛
از نظرِ زیبایی شناسی نیز اینکه اگر ما در لابلایِ گزاره هایمان برای نشان دادنِ " همراهی، بایکدیگر بودن" در حالت غیرفعلی از واژه یِ " با" و برایِ نشان دادنِ "همراهی، بایکدیگربودن" به عنوانِ پیشوندِ کارواژه از واژه " مَت" بهره ببریم، یک سودمندی بزرگ است؛ این درحالی است که زبانِ آلمانی در این دو حالت، تنها واژه " mit " را بگارمی گیرد.
( " مَت" به عنوانِ پیشوندِ جدایی پذیر بمانندِ پی، بر و. . . . )
شاید بگویید که در زبانِ پارسی ما پیشوندِ " هم" را برای نشان دادنِ این نقشِ کارکردی داریم ولی بهتر است " هم" را برایِ پیشوندِ " zusammen" در زبانِ آلمانی و " مَت" را برایِ پیشوندِ " mit" بکار برد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت ( reference ) :
در رویه یِ 1085 - 1086 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" آمده است:

با
۱. همراهی و مصاحبت را می رساند: فریدون با بهرام آمد.
۲. در هنگام مقابله و مقایسه به کار می رود: این کاغذ با آن کاغذ فرق دارد.
۳. به: با یاد تو بودم.
۴. دارندۀ، صاحبِ ( در ترکیب با کلمۀ دیگر ) : باآبرو، باادب، باخرد، باهنر، باهوش.
...
[مشاهده متن کامل]

۵. با وجودِ: با این همه کار چگونه درس بخوانیم؟
۶. در اول کنیه ها می آمد:بایزید، با سعید

حرف همراهی
توسط، همراهی چیزی با چیز دیگر را می رساند.
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
از
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
با . عزیز
بابا عزیزهمراه
به انضمام. . . .
با_به هراه:
مَعَ در عربی
with در انگلیسی
با: در پهلوی اباگ abāg بوده است .
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 248. )
بابا
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: با احترام اسم از پدر بردن، پدر بزرگ، تخلص
هوالعلیم
با : حرف همراهی ؛ توسط ؛ آش : مخفف ابا. در عربی ؛ مخفف بابا در اصطلاح عامیانه
مخفف باغ ( باقوشخانه: باغ قوشخانه )

پیشوند شاخص و مشخصه هم هست
با این شاگردان با این افراد با آن فرد
پیشوند گزاره و یا گزارش هم هست با این طریق با این مشکل
با پیشوندی امری و دستوری است با اکبر برو با ماشین برو با موتور و یا هوا پیمابرو با احترام بگو پس اینجا علاوه بر همراهی دستوری و امری هم هست که باین نکته در ادبیات باید توجه شود
حرف همراهی اکبر با اصغرآمد ان مرد با اسب آمد
برابر پارسی: در پی، پیرو ( ویژه نگارش رسمی )
مثلا به جای اینکه بنویسیم: با توسعه حقوق بشر، میتوان نوشت: در پی توسعه حقوق بشر
with
همراه
در پارسی " باگ " که کوتاه شده آن " با " به چم آش می باشد، برابر نسک فرهنگ واژه های فارسی در عربی نوشته محمدعلی امام شوشتری.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس