تب

/tab/

    fever
    temperature

فارسی به انگلیسی

تب افتی
foot-and-mouth disease

تب اور
feverish, pyretic

تب بر
febrifuge, antipyretic, refrigerant

تب برفکی
foot-and-mouth disease

تب جنگل
jungle fever

تب دار
fevered, feverish, febrile

تب دارانه
feverishly

تب روماتیسم
rheumatic fever

تب سیاه اب
blackwater fever

تب عرق گز
prickly heat

تب گونه
feverish

تب گیر
thermometer, clinical thermometer

تب مالاریا
ague

تب مالت
brucellosis

تب نوبه
malaria, ague

تب و تاب
dramatics, ecstasy, edge, fire, flush, glow, vigor, vigour, ardor
glow

تب و تاب داشتن
sizzle

تب و تاب عشق
fervor

تب و لرز
shakes, ague

تب یونجه
hay fever

مترادف ها

fever (اسم)
هیجان، تب، مطبقه

pyrexia (اسم)
تب

پیشنهاد کاربران

واژه تب کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود حمى این واژه یعنی تب صد درصد پارسی است.
منابع ها. فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
تب یا fever
وقتی سر ما میخورید یا بخاطر فشار روحی ضعف جسمانی پیدا میکنید و دمای بدن از 37 درجه سعود میکند و بالاتر میرود.
اهنگ گروه مورد علاقم Enhypen هم هست: ) ) ) ) ) تب عشقو میگه
تب
ببخشید بچه ها مفرد تب چیه
تب ینی ت میای بنر یکی مثلا تو چندتا چنل فور میکنی بد اونم بنرشو میزاره تو چنل ت تموم شد🖐
تِب یعنی تبادل
واژه ی تب از لغت هندواروپایی tap که معنای آن سوزاندن داغ کردن است گرفته شده است . این واژه با واژه های طبخ ، تابه و طباخ همریشه می باشد
تب:[ اصطلاح تویتر]به خلاصۀ عبارت "توییت بعدی" می گویند. مثلاً وقتی می خواهید چیزی را اعلام کنید. #تب بیشتر جنبۀ پیش خبری دارد.
در لهجه محلی شیرازی بعضا به جای تَب از کلمه ( تُو ) استفاده می کنند. بچه تُو کرده یعنی بچه تَب دارد.
بریده . هلاک
have a temperature
تب یعنی سوزش از گرما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس