تبادل

/tabAdol/

    communication
    exchange
    intercourse
    transaction
    alternation
    interchange

فارسی به انگلیسی

تبادل اتش
shootout

تبادل افکار
discussion

تبادل پذیر
interchangeable, reciprocal

تبادل خبر کردن
communicate

تبادل صدا
spoonerism

تبادل مکرر
volley

تبادل نظر
dialog, dialogue, forum

تبادل نظر کردن
confer

تبادل کردن
exchange

مترادف ها

exchange (اسم)
تعویض، صرافی، معاوضه، بورس، عوض، مبادله، تسعیر، تبادل، اسعار، ردو بدل کننده، ردوبدل ارز، صرافخانه، جای معاملات ارزی و سهامی

پیشنهاد کاربران

رَدارَدradārad: تبادل
ترارسانی
تبادل = ورپاس = پاس یا امانتی را به ور یا گوشه یا چیزی که در ور یا سمت شما نیست سپردن
تبادل = ورتاب ( چیزی را به سمت دیگری تابانیدن = سپردن )
تبادل = آنورتاب / تابیک
پلک، بتچژحب، کب، اکا،
واقعا دروغوجوکی گفتن یک باره دیگه بگو نمیخوای جواب بدی
تعویض
هم رسانی . .
تبادل سفرا
تراستان، بده بستان، هم ستان
ترادهش/ ترا دهش
جابه جایی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ویگور ( کردی: وه گور )
پَریوات ( سنسکریت: پَریوارْتَنَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس