communication exchange intercourse transaction alternation interchange
فارسی به انگلیسی
تبادل اتش
shootout
تبادل افکار
discussion
تبادل پذیر
interchangeable, reciprocal
تبادل خبر کردن
communicate
تبادل صدا
spoonerism
تبادل مکرر
volley
تبادل نظر
dialog, dialogue, forum
تبادل نظر کردن
confer
تبادل کردن
exchange
مترادف ها
exchange(اسم)
تعویض، صرافی، معاوضه، بورس، عوض، مبادله، تسعیر، تبادل، اسعار، ردو بدل کننده، ردوبدل ارز، صرافخانه، جای معاملات ارزی و سهامی
پیشنهاد کاربران
رَدارَدradārad: تبادل
ترارسانی
تبادل = ورپاس = پاس یا امانتی را به ور یا گوشه یا چیزی که در ور یا سمت شما نیست سپردن تبادل = ورتاب ( چیزی را به سمت دیگری تابانیدن = سپردن ) تبادل = آنورتاب / تابیک
پلک، بتچژحب، کب، اکا،
واقعا دروغوجوکی گفتن یک باره دیگه بگو نمیخوای جواب بدی
تعویض
هم رسانی . .
تبادل سفرا
تراستان، بده بستان، هم ستان
ترادهش/ ترا دهش
جابه جایی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: ویگور ( کردی: وه گور ) پَریوات ( سنسکریت: پَریوارْتَنَ )