خانه

/xAne/

    abode
    home
    domicile
    dwelling
    habitation
    house
    housing
    lodging
    menage
    ménage
    pigeonhole
    place
    residence
    rooms
    tenement
    mnage
    alveolus
    hearth
    room
    point
    square

فارسی به انگلیسی

خانه ٔ شطرنج
check

خانه اجاره ای
house to rent

خانه اشتراکی
commune

خانه اول
square one

خانه با اتاقهای اجاره ای
lodging house, rooming house

خانه بدوش
bum, homeless, nomad, vagabond, vagrant, dosser

خانه بدوشی
vagabondage, vagrancy

خانه بر
housebreaker

خانه برای بازی کودکان
playhouse

خانه بزرگ روستایی
countryseat

خانه به خانه
door-to-door

خانه به خانه رفتن
canvass

خانه به دوش
vagabond, homeless, nomad, floater, tramp, wandering, homeless(person), nomad(ic)

خانه به دوشی
vagabondage

خانه پرورد
homebred

خانه پیران و معلولان فقیر
almshouse

خانه تکانی
house-cleaning, housecleaning, spring-cleaning

خانه تکانی بهاره
spring-cleaning

خانه تکانی کردن
houseclean

خانه خانه
checkered, check, chequered, cellular, honeycombed

مترادف ها

house (اسم)
خانقاه، منزل، مسکن، جا، برج، نشیمن، خانه، سرای، اهل خانه، جایگاه، اهل بیت، محل سکنی، منزلگاه

domicile (اسم)
مسکن، مقر، خانه، مقام، محل اقامت، اقامت گاه

home (اسم)
موطن، خانه، شهر، اقامت گاه، میهن، وطن

lodge (اسم)
منزل، جا، انبار، خانه، کلبه، شعبه فراماسون ها

room (اسم)
جا، فضا، خانه، اتاق، محل

building (اسم)
ساختمان، بناء، عمارت، خانه

cell (اسم)
باطری، پیل، خانه، حفره، سلول، یاخته، حجره، زندان تکی، سلول یکنفری

shack (اسم)
خانه، کلبه، کاشانه، خانه کوچک وسردستی ساخته شده

socket (اسم)
جا، کاسه، خانه، حفره، حدقه، پریز، بوشن، گوده، جای شمع، کاسه چشم

quarterage (اسم)
جا، خانه، قسط سه ماهه، مزد سه ماهه

پیشنهاد کاربران

خاَنه
:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " خانه" می نویسد : ( ( خانه در پهلوی هانگhānag و خانگxānag به معنی اتاق است و در این کاربرد و معنی ویژگی سبکی است. ) )
( ( از آن خانهٔ دخت خورشید روی
برآمد همی تا به خورشید بوی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص۴۱۳ )
خانه واژه ای فارسی است و از �خاناگ� در فارسی میانه گرفته شده است
این واژه با واژه های �هوم� در ارمنی - �اوموس� در یونانی و �اما� در سانسکریت هم ریشه می باشد
اگر خانه از ریشه خان تورکی نیست و ریشه ان خانک هست بجای خاندان هم باید میگفت خانکدان نه خانیدان که کاملا ترکی بودن ان محرز است.
دوست من هر نظری حداقل باید حاوی رفرنس یا استدلال باشد عبارتی از قبیل صد درصد ترکی یا صد درصد فارسی بدون هیچ منبع و ادله قابل قبول نیست.
کلمه خان رو هم اقای دهخدا و هم معین به عنوان ترکی دسته بندی کردند، به نظرم استخراج خانه از خانات به معنی خان نشین ها کاملا مشخص هست
ارایه منبع از زبان پارتی خود تاییدی است بر اینکه فارسی نیست. اگر کلمه ای ریشه اش پارتی باشد دیگر قارسی نیست
خانه از ریشه خان گرفته شده. خانات به معنی ابادی و خانه ها هست این کلمه ترکی هست به هیچ وجه فارسی نیست.
خانه به زبان سنگسری
کِه keh
واژه خانه
معادل ابجد 656
تعداد حروف 4
تلفظ xāne
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: xānak]
مختصات ( نِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی xAne
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی عمید
خانه -
در واژه شناختی هندواروپائی هاوس hawes یا مسکن گزیدن و ( هیچ نزدیکی با house انگلیسی ندارد ) در هندوایرانی باستان هاوس Haws - ودر فارسی میانه خانگ، در فارسی باستان وهنم vahanam یا خانه ودر اوستا ونگه ( vaŋh, “to dwell, remain” ) ودر سانسکریت واس vasو واساتی vasaty
...
[مشاهده متن کامل]

Inherited from Middle Persian 𐭡𐭩𐭲𐭠 ( xānag, “house” ) , from Old Persian *vahanam ( “house” ) , from Proto - Iranian *wāhana ( “habitation” ) , from Proto - Iranian *Hwah - ( “to dwell, remain” ) , from Proto - Indo - Iranian *Hwas - ( “to dwell, inhabit; to stay a night” ) , ultimately from Proto - Indo - European *h₂wes - ( “to dwell, live, reside; to stay, spend the night” ) .

حروف - خ - ژ - در تورکی وجود نداشته و بعدا وارد شده، چه طور پس خانه میشه تورکی، اون زمان که واژه خانه ساخته شد شما عزیزان اصلا وجود نداشتید، تازه هزاران سال بعد که پا به تاریخ گذاشتید بیابان گرد و چادر نشین بودید و چیزی از خانه در ذهنتان نمیگنجید
خانه واژه ای ایرانی است به معنی جای محصور و گردار شده زمینه یا سطحی دور و بر آن دیوار کشی شده باشد
همچنین تا چندی پیش در سرزمین های غربی و شمال غربی ایران زمین به مجاز در معنی /همسر /نیز بوده است.
منزل ، اقامتگاه
خانه ربطی به خان نداره و خان هم واژه ای ایرانی و سغدی است ، بیشتر واژه های ترکی ریشه سغدی ( ایرانی ) دارند ، مثل همین خان ، یا اتاق و . . . کلن زبان ترکی واژه چندانی نداره و همه برگرفته از چین و زبان های
...
[مشاهده متن کامل]
ایرانی و عربی است ، زبان ددمنشان ( وحشیان ) بیابانگرد ترک ، چیزی در حد جنگل نشینان گینه پاپوا و آمازون بود ، یعنی چیزی در حدود چند صد واژه.

خانه در پهلوی خانک و از ریشه کند و کندن میباشد
کندن: در پهلوی کنتن kantan بوده است .
( ( فرود آمد از تخت ویله کنان
زنان بر سر و گوشت ِ بازو کنان . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 245. )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی " کندن " فارسی ، پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " خندق ، قنات، کانال " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد .

واژگان ( خان، مان، خانه ) واژگان پارسی هستند:
مک کنزی در نبیگِ ( A CONCISE PAHLAVI DICTIONARY ) آورده است:
در رویه 20 :
bun - xan : source
در رویه 93 , 94 : ( عکس پیوستی )
خانه
خانه به معنای خونه یا جایی که ادم در این زندگی میکنم چهار دیواری خانه به معنای یک قصر بزرگ با قسمت های مختلف که ادم در ان ارامش میگیرد . 💜🙏
🚫دروغ های بزرگ پانترک ها در باره ی آباد🚫
می گویند که آباد از آوادانیق گرفته شده😳!!!
من واژه ی آوادانیق را به دو روش ریشه یابی می کنم:
1=آو ( آب ) دان ( دارنده ) یق، یخ ( پسوند ترکی )
آو=در زبان کوردی به آب 《آو》میگویند.
...
[مشاهده متن کامل]

دان=واژه ی اصیل فارسی به معنی دارنده.
یخ، یق=پسوند ترکی.
همانگونه که دیدید آوادانیق هم واژه ای فارسی و ایرانیست فقط پسوندش ترکی است که آن هم طبیعیه.
واژه ی ( آو ) آب بدلیل نزدیکی دو قوم کرد و ترک با یک دیگر وارد زبان ترکی شده . مانند:کچ ( کُردی ) ( دختر ) بصورت ( قز ) یا ( قیز ) به ترکی راه یافته.
2=آو ( اُو ) دان ( دارنده ) یخ، یق ( پسوند ترکی )
اُو=درترکی به معنی ( خانه ) است.
دان=این واژه ی فارسی به معنی دارنده که وارد این واژه ی ترکی هم شده.
یخ، یق=پسوند ترکی.
واژه ی آوادانیق در واقع به این صورت بکار میرود. که به معنی خانه داری است.
مانند=
《بونون ( بنین ) آوادانیقی چوخ پیس دی》
《خانه داری یا خانه، این خیلی بد ( پَست ) است》
🚫پس هیچ وقت دروغ های ( پانترک ها ) را باور نکنید. 🚫

🏠 خانه:
《واژه ای فارسی است》
پارسی باستان: کانا
پارسی پهلوی: خانک
پارسی نوین: خانه
آریایی های نخستین "خانه" های خود را در دل کوه می کندند، ازین رو آن ها را کان/کن ( به معنی کنده شده ) یا کور/گور ( به معنی فرورفته ) می نامیدند. خانه های روستای�#میمند�در استان کرمان که به عنوان نخستین زیستگاه بشر در جهان در یونسکو به ثبت رسیده اند نیز در دل کوه کنده شده اند. در پارسی واژگان بسیاری از ریشه "کان" ساخته شده اند که نمونه هایی را در زیر می بینید:
...
[مشاهده متن کامل]

کلبه ( =خانه کوچک )
کومه ( =آلونک )
خیمه ( =خانه چادری )
کُم ( =نام پارسی شهر قم )
کنام ( =آشیانه )
کانکس ( =خانه فوری )
کانک ( =قنات )
کان ( =معدن )
کن ( =روستایی در شمال تهران )
کند ( =شهر، مانند تاشکند و سمرکند )
کندو ( =خانه زنبور )
کنیز ( =بانوی خانه )
کد/ کده ( =سرا، مانند دانشکده: خانه دانش )
کدیور ( =خانه دار )
واژه پارسی "خانه" یک واژه آریایی است که به ریخت های گوناگون و نزدیک به هم در دیگر زبان های آریایی نیز بکار رفته است:
پارسی: xane
آلبانی: komb
انگلیسی: home
تاتی: kia
تالشی: ka
پشتو: kur
هندی: ghar
فنلاندی: koti
فرانسوی: g�te
یونانی: katoik�a

وثاق. [ وُ ] ( اِ ) خانه. ( کشف ) ( لطایف ) ( غیاث اللغات ) . حجره و سرا. این کلمه که در نظم و نثر فارسی آمده و اغلب آن را عربی گمان کنند و به کسر واو خوانند، کلمه ترکی است به ضم واو. در اصل به معنی خیمه و خرگاه بوده و آن همان است که ما امروزه اطاق میگوئیم و می نویسیم و در ترکی استانبولی ادا گویند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز ) . کازیمیرسکی نیز این کلمه را ترکی داند :
...
[مشاهده متن کامل]

آلوده منت کسان کم شو
تا یک شبه در وثاق تو نان است.
انوری.
دوش سرمست آمدم به وثاق
با حریفی همه وفا و وفاق.
انوری.
از زرکش و ممزج و اطلس وثاق من
چون خیمه خزان و شراع بهار کرد.
خاقانی.
شب عید چون درآمد ز در وثاق گفتی
که ز شرم طلعت او مه عید برنیاید.
خاقانی.
آن شعاع آفتاب اندر وثاق
قرص او اندرسپهر چارطاق.
مولوی.
آن جهان است اصل این پر غم وثاق
وصل باشد اصل هر هجر و فراق.
مولوی.
ما خود ز کدام خیل باشیم
تا خیمه زنیم در وثاقت.
سعدی.
ای معبر مژده ای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود.
حافظ.
- وثاق پیرزن ؛ خانه و حجره ای است که پیرزنی در درون دولتخانه و بارگاه انوشیروان داشت و هر چند انوشیروان از او خواست که به قیمت اعلی بخرد او نفروخت. ( برهان ) :
طاق ایوان جهانگیرو وثاق پیرزن
از نکونامی طراز فرش ایوان دیده اند.
خاقانی.

پارسی باستان ( هخامنشی ) : کانا
پارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) : خانک
پارسی نوین: خانه
خانوار: خانه وار ( وار به چم دارنده: امیدوار، سوگوار )
خانِواده: خانه واده ( واده پسوند نسبیت اوستایی: کِواده، نواده:نوه واده )
...
[مشاهده متن کامل]

خانمان: خانه مان ( در پهلوی نیز به کار میرفته: xānmān )
مان [فرهنگ معین]:
۱. اسباب و اثاثیه خانه ۲. مثل و مانند ۳. خانه ۴. به صورت پسوند در کلمات مرکب آید و به معنی محل، جا و خانه ۵. در بعضی کلمات به معنی "منش" و "اندیشه" آید: شادمان، قهرمان . ۶. از ریشه فعل اسم معنی ( اسم مصدر )
( قهرمان در پهلوی ساسانی کوهرومان kuhr - u - mān به چم فرد کار اندیش و چاره یاب بوده )
اون دوستی که میگوید "شاهد این هستیم که این واژه هارا به اسم پهلوی زده اند" همه این واژگان مستند هستند و در فرهنگ نامه های مختلف مثل فرهنگ پهلوی دیوید نیل مکنزی و فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی و فرهنگ پهلوی دکتر یدالله منصوری اردبیلی ثبت شده اند، چیزی که اعتبار ندارد ارتباط خانه و قونماق است و کسی با "مطالعه" در مکتب بی در و پیکر پانطورکیسم زبانشناس نمیشود.

پارسی باستان: کانا
پارسی پهلوی: خانک
پارسی نوین: خانه
آریایی های نخستین "خانه" های خود را در دل کوه می کندند، ازین رو آن ها را کان/کن ( به معنی کنده شده ) یا کور/گور ( به معنی فرورفته ) می نامیدند. خانه های روستای میمند در استان کرمان که به عنوان نخستین زیستگاه بشر در جهان در یونسکو به ثبت رسیده اند نیز در دل کوه کنده شده اند. در پارسی واژگان بسیاری از ریشه "کان" ساخته شده اند که نمونه هایی را در زیر می بینید:
...
[مشاهده متن کامل]

کلبه ( =خانه کوچک )
کومه ( =آلونک )
خیمه ( =خانه چادری )
کُم ( =نام پارسی شهر قم )
کنام ( =آشیانه )
کانکس ( =خانه فوری )
کانک ( =قنات )
کان ( =معدن )
کن ( =روستایی در شمال تهران )
کند ( =شهر، مانند تاشکند و سمرکند )
کندو ( =خانه زنبور )
کنیز ( =بانوی خانه )
کد/ کده ( =سرا، مانند دانشکده: خانه دانش )
کدیور ( =خانه دار )
واژه پارسی "خانه" یک واژه آریایی است که به ریخت های گوناگون و نزدیک به هم در دیگر زبان های آریایی نیز بکار رفته است:
پارسی: xane
آلبانی: komb
انگلیسی: home
تاتی: kia
تالشی: ka
پشتو: kur
هندی: ghar
فنلاندی: koti
یونانی: katoika

( اسم ) [پهلوی: xānak] xāne ۱. بنایی که انسان، به ویژه خانواده در آن زندگی می کند؛ منزل.
۲. جایی که جانوران در آن زندگی می کنند؛ لانه؛ کنام.
۳. هریک از چندضلعی های موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه.
...
[مشاهده متن کامل]

۴. [قدیمی] اتاق.
۵. مکان انجام دادن کاری، مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن، و عبادت کردن در کلمات آهنگرخانه، تیمارخانه، چاپخانه، و عبادتخانه.
۶. ( نجوم ) [قدیمی] هریک از بخش های ناهموار منطقةالبروج.
۷. [قدیمی] اتاق.
����������������������������
اون زمان که واژه خانه و دخمه ( دژ خانه ) در کتاب اوستا بکار میرفت، ترکا دقیقا کجا بودن که حالا ادعا دارن خانه ترکی مغولیِ؟؟؟؟
⟨ خانهٴ باد: ( نجوم ) [قدیمی، مجاز]
برج میزان:
سنبلهٴ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانهٴ باد اختیار ( خاقانی: ۱۸۳ ) .
⟨ خانه خانه: ( قید )
۱. خانه به خانه.
۲. ( صفت ) دارای خانه های متعدد؛ دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج.
⟨ خانهٴ خدا: [مجاز]
۱. کعبه.
۲. مسجد.
⟨ خانهٴ کمان: [قدیمی] سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می گذرانند؛ کمان خانه.

( اسم ) [پهلوی: xānak] xāne ۱. بنایی که انسان، به ویژه خانواده در آن زندگی می کند؛ منزل.
۲. جایی که جانوران در آن زندگی می کنند؛ لانه؛ کنام.
۳. هریک از چندضلعی های موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه.
...
[مشاهده متن کامل]

۴. [قدیمی] اتاق.
۵. مکان انجام دادن کاری، مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن، و عبادت کردن در کلمات �آهنگرخانه�، �تیمارخانه�، �چاپخانه�، و �عبادتخانه�.
۶. ( نجوم ) [قدیمی] هریک از بخش های ناهموار منطقةالبروج.
۷. [قدیمی] اتاق.
⟨ خانهٴ باد: ( نجوم ) [قدیمی، مجاز]
برج میزان:
سنبلهٴ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانهٴ باد اختیار ( خاقانی: ۱۸۳ ) .
⟨ خانه خانه: ( قید )
۱. خانه به خانه.
۲. ( صفت ) دارای خانه های متعدد؛ دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج.
⟨ خانهٴ خدا: [مجاز]
۱. کعبه.
۲. مسجد.
⟨ خانهٴ کمان: [قدیمی] سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می گذرانند؛ کمان خانه.

جای باش
اون زمان که واژه خانه و دخمه ( دژ خانه ) در کتاب اوستا بکار میرفت، ترکا دقیقا کجا بودن که حالا ادعا دارن خانه ترکیه؟
خانه کلمه ای ترکی است . خان . خانه . خانوار . خانواده . خانمان . همشون برگرفته از خان میباشند . و ریشه شون ترکی هست . اون دوستی که میخواد به زور فارسی اش کنه اینو بدونه با علم اتیمولوژی میشه ریشه تمامی کلمات رو پیدا کرد . دیگر زمان تحریف گذشته است .
خانه به زبان عبری : ‬הבית ( habait )
خانه به زبان عربی : البیت ( albait )


آقا رضا خواهشمندم زمانیکه آگاهی و دانایی به اندازه ندارید هیچگونه ایده پردازی چرت و پرت نکنید!مرغ پخته بهت بخنده!قالا یی که شما میگی ترکسازی واژه [قلعه ]عربیه و برابرش قصر هم نوشتی عربیه! فارسیش میشه کاخ مانند کاخ آپادانا و کاخ خسرو و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

و همینطور اون چالا که نوشتی ریشش فارسیه درستش میشه [چاله] نه چوله که چاله ترکسازیش شده چالا
اون چاله چوله اصطلاح است باهم بکار میره! چاله ینی [گودی ]ولی چوله ینی [خمیده و کج] اون چالایی که در ترکی میگن معنی گودی میده که چاله است نه چوله!

joint
( خودمانی ) خانه، ساختمان، مکان
come on over to my joint
به خانه ی من بیا
پارسی باستان: کانا
پارسی پهلوی: خانک
پارسی نوین: خانه
آریایی های نخستین "خانه" های خود را در دل کوه می کندند، ازین رو آن ها را کان/کن ( به معنی کنده شده ) یا کور/گور ( به معنی فرورفته ) می نامیدند. خانه های روستای میمند در استان کرمان که به عنوان نخستین زیستگاه بشر در جهان در یونسکو به ثبت رسیده اند نیز در دل کوه کنده شده اند. در پارسی واژگان بسیاری از ریشه "کان" ساخته شده اند که نمونه هایی را در زیر می بینید:
...
[مشاهده متن کامل]

کلبه ( =خانه کوچک )
کومه ( =آلونک )
خیمه ( =خانه چادری )
کُم ( =نام پارسی شهر قم )
کنام ( =آشیانه )
کانکس ( =خانه فوری )
کانک ( =قنات )
کان ( =معدن )
کن ( =روستایی در شمال تهران )
کند ( =شهر، مانند تاشکند و سمرکند )
کندو ( =خانه زنبور )
کنیز ( =بانوی خانه )
کد/ کده ( =سرا، مانند دانشکده: خانه دانش )
کدیور ( =خانه دار )
واژه پارسی "خانه" یک واژه آریایی است که به ریخت های گوناگون و نزدیک به هم در دیگر زبان های آریایی نیز بکار رفته است:
پارسی: xane
آلبانی: komb
انگلیسی: home
تاتی: kia
تالشی: ka
پشتو: kur
هندی: ghar
فنلاندی: koti
فرانسوی: g�te
یونانی: katoik�a

سرا، منزل، مسکن، دار، بیت، آپارتمان، کاشانه، اتاق، وثاق، حجره، چاردیواری، سرپناه، اقامتگاه، ساختمان مسکونی، ماوا، کلبه، سراچه، آلونک، کوخ، دولت سرا، قصر، کاخ، لانه، آشیانه، غار، سوراخ، کنام، بوم، میهن
ادامه به همین دلیل و چرایی است که ما به چشمه اصلی میگوییم سرچشمه و به مرحله ها و ادامه و شاخه ایی که از سرچشمه یا چشمه جدا میشوند میگوییم رودخانه یعنی خانه یا مرحله یک سرچشمه خان دوم سرچشمه خان یا مرحله سه سرچشمه یا رودخانه
خانه به مزد گرفتن: اجاره کردن خانه ، بالکنایه پنهان شدن .
خانه در کوچه ای مگیر به مزد
که دران کوچه شحنه باشد دزد
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 560 )
جایی که انسان از آن شروع ومیکند و یا در آنجا پایان میپذیرد
کد
منزل
خانه در گذشته بهش سرا گفته میشده و به اطاق یا اتاق میگفتند خانه
منزل
اطاق
غرفة
بیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس