دادن


    to give
    to pay
    to offer
    to yield
    to present
    administer
    afford
    allow
    accord
    allocate
    ate _
    award
    bear
    contribute
    concede
    contribution
    deal
    delivery
    donate
    donation
    endow
    endowment
    extend
    furnish
    fy _
    grant
    impart
    lodge
    ply
    purveyance
    render
    rendering
    spare
    submission
    supply
    tender
    reach
    to give he gave it to me.

فارسی به انگلیسی

دادن اهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
singsong

دادن برای تصویب
submit

دادن برای رسیدگی
submit

دادن به مقدار زیاد
rain

دادن پول
disbursement

دادن تاریخ عوضی
anachronism

دادن جنبه ویژه به نوشته
angle

دادن خانه اجاره شده به دیگری
sublease

دادن غرامت
indemnification

دادن محصول به جای مزد
truck

دادن ملک
vest

دادن موقتی به
lend

دادن نمایندگی
deputation

دادن و رسید گرفتن
serve

دادن و ستاندن
exchange

دادن وصیت نامه به کسی
bequeath

دادن وکالت
deputation

دادن کار مقاطعه شده به پیمانکار فرعی
sublet

مترادف ها

concede (فعل)
واگذار کردن، تصدیق کردن، دادن

give (فعل)
واگذار کردن، بخشیدن، دادن، تخصیص دادن، اتفاق افتادن، گریه کردن، عطاء کردن، ارائه دادن، رساندن، بیان کردن، افکندن، شرح دادن، نسبت دادن به، بمعرض نمایش گذاشتن، تقدیم داشتن

hand (فعل)
دادن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن

admit (فعل)
واگذار کردن، رضایت دادن، پذیرفتن، تصدیق کردن، راضی شدن، دادن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، زیر بار رفتن، اعطاء کردن

impute (فعل)
متهم کردن، دادن، نسبت دادن، بستن، اسناد کردن

afford (فعل)
حاصل کردن، از عهده برامدن، تهیه کردن، دادن، موجب شدن، استطاعت داشتن

mete (فعل)
سهم دادن، اندازه گرفتن، دادن، پیمودن

grant (فعل)
بخشیدن، تصدیق کردن، دادن، اعطا کردن، عطاء کردن، مسلم گرفتن

render (فعل)
دادن، ارائه دادن، تحویل دادن، در اوردن، ترجمه کردن، تسلیم داشتن

pay (فعل)
انجام دادن، ادا کردن، دادن، تلافی کردن، پرداختن، پرداخت کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، بجا آوردن، هزینه چیزی را قبول کردن

come through (فعل)
دادن، وقوع یافتن

endue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، وادار کردن، پوشیدن، بخشیدن به

indue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، پوشیدن

پیشنهاد کاربران

دادن دیگه:/
دادن ما ی معنی دیع تفسیر میکنیم😂
give over to
فرستادن ، ارسال کردن ، تحویل دادن
نسیم حمید
ادا کردن
ارزانی داشتن ، ارزانی دادن
مبذول داشتن
گذشته give =gave
بخشیدن
ارزانی داشتن

دادن : آفریدن
بدو گفت سوداوه :همتای شاه
ندادند یک شاه خورشید و ماه
یعنی خورشید ماه ( که واسطه خداوند در آفرینش هستند ) شاهی همتای پادشاه نیافریده اند.
دکتر کزازی دادن در معنی آفریدن را کاربرد و معنایی کهن می داند و در این مورد می نویسد : 《این مصدر، در این معنی، در پارسی کاربرد نیافته است و تنها در آمیغهایی از گونه ی " مهرداد" و" خداداد " و "یزدان داد" و" بغداد" و "دادار " که در معنی آفریده ی مهر و آفریده ی یزدان و آفریده ی بَغ و آفریدگار است، به یادگار از معنی و کاربرد دیرین خویش مانده است؛ از این روی کاربرد "دادن" در این معنی در این بیت شاهنامه کاربردی است شگرف که بیش پهلوی است تا پارسی. . . نکته ی دیگر نغز در این بیت از دید باور شناسی، بازخوانی آفریدن به خورشید و ماه است؛ این بازخوانی را می توان هنری و پندارینه دانست و مجازی عقلی از گونه ی اسناد به سبب شمرد : از آن روی که در باورشناسی کهن خورشید و ماه و دیگر اختران کارگزاران آفریدگار پنداشته می شده اند و هر آنچه را در زمین می گذرد و رخ می دهد بدانها باز می گردانیده اند . . . 》
...
[مشاهده متن کامل]

نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۱۹.

دادن : زدن انداختن
" آواز دادند سنگ دهید هیچ کس دست به سنگ نمی کرد همه زار زار می گریستند"
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۴.
مصدر فارسی دادن، معادل است با مصدر لاتین dare . . ریشه هر دو da
این ریشه در کلمات فارسی و انگلیسی همچون:
داده - data
Endow
Render
. . . به کار رفته است.
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس