زن

/zan/

    female
    lady
    mate
    partner
    she
    spouse
    wife
    woman
    bag

فارسی به انگلیسی

زن ارغه
harpy

زن از شوهر جدا شده
grass widow

زن اشرافی
countess, peeress

زن افسونگر
femme fatale

زن امل و بد لباس
frump

زن بابا
stepmother

زن باز
philanderer, rake, whoremonger, gallant, womanizer, wolf

زن بازی کردن
philander, wolf, womanize

زن بدزبان
fishwife

زن بدقواره
bag

زن برادر
sister-in-law, brothers wife

زن بسیار زیبا
goddess

زن پادشاه
queen

زن پاره
whoremonger

زن پدر
step-mother

زن پرست
gallant, uxorious

زن پزشکی
gynecology

زن پسر
daughter-in-law

زن تارک دنیا
nun

زن ترسی
gynephobia

مترادف ها

female (اسم)
ماده، زن، مؤنث، جنس ماده، نسوان، مونی، جانور ماده

wife (اسم)
فراش، زن، خانم، زوجه، عیال

carline (اسم)
عفریته، پیرزن، زن، زن مسن، کاملهزن

woman (اسم)
ماده، کلفت، زن، رفیقه، بانو، مؤنث، جنس زن، زنانگی

distaff (اسم)
زن، نفوذ زنان، دشکی

پیشنهاد کاربران

زن از زادن است و لغت زِندگی نیز از ریشه لغت زن گرفته شده است .
انسان مونث
متضاد یا مکمل مرد ( انسان مذکر )
sweet young thing
A cute, innocent young girl or woman
واژه زن
معادل ابجد 57
تعداد حروف 2
تلفظ zan
نقش دستوری اسم
ترکیب
پهلوی ( ( بن مضارعِ زدن
مختصات ( زَ ) [ په . ]
آواشناسی zan
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
در گیلکی زنأی و یا زنأک گفته میشود
اهل زنخ. [ اَ ل ِ زَ ن َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرچانه. پرگو. صاحب [ سخن ] بیهوده و لاف. || زن. ( شرح قران السعدین از آنندراج ) :
کرده زنخ شان ز محاسن کنار
اهل زنخ راز محاسن چه کار.
امیرخسرو ( از آنندراج ) .
دربارۀ واژه های ( ( زن ) ) ، ( ( بانو ) ) و ( ( دوشیزه ) )
منابع• http://parsianjoman.org/?p=433
درفرهنگ لر
همیشه ( زن ) جایگاه ارزشمند و ب عنوان ی رفیق و یار همیشگی
یا بهتر بگم ( مثل یک تفنگ پشت یک مرد موفق بوده است💪
خانم ترکی نیست بلکه از زبان سغدی گرفته شده kidin / هم در ترکی از queen انگلیسی گرفته شده
این واژه ایرانی است که در زبانهای اوستایی، سانسکریت، پهلوی نیز بکار می رفته است.
واژه زن و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی:JANI، GENA، JAINI
پهلوی:ZAN
ارمنی:KIN
یونانی:GYNE
گوتیک:QUINO، GENS، KWENS
انگلیسی:QUEEN، QUEAN
و. . .
کسی که به عقلانیت رسیده باشه
زن به معنای انسان بالغ و عاقلی است که هویت مستقل دارد .
دختر کسی است که هویت مستقل نداشته و به سن قانونی نرسیده است .
زن در پهلوی ساسانی به دو چهر زن ( zan ) و ژن ( žan ) وجود داشته.
به ترکی آذری: میشه:آرواد
زن، زنده، زندگی.
بانویاخانم برای زنی ست که ویژگی بالغ ( فکری ورفتاری:مثلامودب است ) دارد. حتی ممکن است این اسم رابرای دختر هم بکارببرندوبگویند خانم یابانو چون رفتار آدم بزرگ دارد.
dame
انسان، شخص، فرد، بشر هم به مترادف زن است.
زن به معنی جنس ماده انسان
زن به ترکی، آرواد ، خانیم ( مؤنث خان ) ، قادین ، خاتین و اوو رَت گفته می شود.
زن و جان و زندگی همریشه اند. چون زن فرزند میزاید و زندگی میبخشد ، برای نامیدن او از کلمه ای همریشه با زندگی و جان استفاده شده است.
زن یعنی مکمل، که بامردتکامل رابه وجودمی آورد.
در زبان لری بختیاری به معنی
زن. زینه.
کلمه زن از
کلمه زادن بوجود آمده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس