مسابقه

/mosAbeqe/

    bout
    competition
    contention
    contest
    match
    race
    sport
    wrestle
    duel
    event
    gammy
    gymkhana
    meet

فارسی به انگلیسی

مسابقه اتومبیل رانی
road racing

مسابقه اتومبیل رانی در جاده های قرق شده
rally

مسابقه اسب دوانی صحرایی
steeplechase

مسابقه اسب های دو ساله
futurity

مسابقه اسبدوانی ویژه اسب های سه ساله
derby

مسابقه استقامت
marathon

مسابقه اشپزی
cook-off

مسابقه اضافی برای تعیین برنده در مسابقات مساوی
tiebreaker

مسابقه اغازین
preliminary

مسابقه امدادی
relay event, relay race

مسابقه املا
spelling bee

مسابقه با کیسه
sack race

مسابقه برگشت
return game, return match

مسابقه بزرگ
grand prix

مسابقه پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoff

مسابقه پر حرارت و شادمانی
frolic

مسابقه پنج گانه
pentathlon

مسابقه تعادلی
handicap race

مسابقه حذفی
heat, playoff, knockout competition

مسابقه دادن
compete, contend, contest, course, race

مترادف ها

match (اسم)
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی

game (اسم)
بازی، سرگرمی، شوخی، شکار، مسابقه، جانور شکاری، یک دور بازی، مسابقه های ورزشی

contest (اسم)
ستیز، مشاجره، دعوا، رقابت، مسابقه

race (اسم)
گردش، دور، تبار، طبقه، نژاد، دوران، طایفه، مسابقه، نسل، قوم

competition (اسم)
هم اوری، رقابت، مسابقه، سبقت جویی، هم چشمی، تفاضل

emulation (اسم)
تقلید، مسابقه، هم چشمی، پژهان

tourney (اسم)
مسابقه

racing (اسم)
رقابت، مسابقه

tournament (اسم)
مسابقه، مسابقات قهرمانی، تشکیل مسابقات

پیشنهاد کاربران

مسابقه برابر بازی و همتازی است.
مُسابِقه: چالش، بازی، همتازی، همآورد، آورد، زورآزمایی، پیکار، پیشی، پیشجویی؛ آزمون، آزمایش
این همه واژه برای مسابقه داریم تو پارسی چرا الکی میگین نداریم پس رو در رو_ همتازی_ هم آزمایی_هم سنجی پیکار چیه؟تازه چندتا دیگه اش هم نگفتم
پِیشَکانی: مسابقه.
این در افغانستان رواج دارد.
در اصل ( پیشگانی است. مانند دوستگانی )
[ پیش گان ی = هم پیش ی. ]
پِیشگانی: همپیشی.
پیشگان: همپیش.
جمله:
بیا که پِیشَکانی کنیم: بیا که مسابقه بدهیم.
...
[مشاهده متن کامل]

بیا که پیشکانی کنیم که کی پیش می شود: بیا که مسابقه بدهیم که کی پیش می شود.

ر ودر و شدن، جنگیدن
مسابقه: بازی
مسابقه دادن: بازی کردن
پیشی جویی= مسابقه
کورس. . . . .
Match
آورد، پیکار
مسابقه ( Match ) : [اصطلاح بدمینتون]رویاروی بین دو طرف که هر یک شامل یک یا دو بازیکن باشد.
تاخت آزمایی
Competition

race
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس