مساح

/massAh/

    land-surveyor

مترادف ها

geodesist (اسم)
مساح، متخصص علم مساحی

surveyor (اسم)
مساح، بازبین، مبصر کلاس، نقشه بردار، پیمایشگر، زمین پیما

topographer (اسم)
مساح، نقشه بردار، مکان نگار

پیشنهاد کاربران

مساح کسی بود که در صورت بروز آفت حاصل از تگرگ، خشکسالی، ملخ و حشرات از نوع �سن� و. . . به محل مراجعه، و اوضاع را مورد مطالعه قرار می داد. ( راوندی، 1354، ج3، 243 )
نمونه:
Th —> ث یا ز
زِم —> تم ( them )
——— از این نگر
ارد - ارت - ارث - ارده - ارته - ارثه
Erde - aarde - eorthe - —> Earth
ارز ~ ارت - ارزه ~ ارته - ارزا ~ ارتا
ارز ( ارض، گستره، مساحت )
...
[مشاهده متن کامل]

ارزه ( پهنه، عرصه )
ارزا ( زِم گَرد، زِم پیما~ گردنده بر زمین= پیماینده زمین، مساح )

بپرس