ضخیم

/zaxim/

مترادف ضخیم: تناور، خشن، درشت، دفزک، زبر، ستبر، قطور، کلفت، گند

متضاد ضخیم: باریک، لطیف

برابر پارسی: کلفت، پیکر، ستبر

معنی انگلیسی:
thick, coarse

لغت نامه دهخدا

ضخیم. [ ض َ ] ( ع ص ) ضَخم. ضخمة. تناور. ستبر. بزرگ جثه. هنگفت. ج ، ضِخام.

فرهنگ فارسی

کلان، ستبر، کلفت ازهرچیزی
( صفت ) تناور ستبر بزرگ جثه . توضیح به این معنی در قاموسهای معتبر عربی نیامده و اصل آن ضخم است .
ضخم . ستبر . هنگفت

فرهنگ معین

(ضَ ) [ ع . ] (ص . ) تناور، ستبر، کلفت .

فرهنگ عمید

ستبر، کلُفت.

جدول کلمات

کلان

مترادف ها

fat (صفت)
چرب، چربی دار، فربه، چاق، ضخیم، سمین

big (صفت)
بزرگ، ابستن، سترگ، با عظمت، ستبر، دارای شکم برامده، ضخیم

thick (صفت)
سفت، انبوه، گل الود، چاق، کلفت، ستبر، ضخیم، تیره، غلیظ، پر پشت، چاق و چله، گرفته، ابری، زیاد، صخیم

stout (صفت)
سخت، محکم، شق، تنومند، ستبر، ضخیم، نیرومند، چاق و چله، تومند، با اسطقس، قوی بنیه

bulky (صفت)
بزرگ، ضخیم، جسیم

فارسی به عربی

مجموع اجمالی

پیشنهاد کاربران

کلفت. . . . کلان . . . .
کلفت
این واژه اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
پینا pinã ( سنسکریت )
سَنیگ sanig ( سنسکریت: سْنیگدهَ snigdha )
ستبر setabr ( پهلوی )
کلفت koloft ( پارسی دری )
مِدورا medurã ( سنسکریت )

بپرس