اعمیان

لغت نامه دهخدا

اعمیان. [ اَ م َ ] ( ع اِ ) توجبه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سوخته به آتش یا شب. ( منتهی الارب ). آتش سوزی و به آتش سوخته ( حریق ) یا در شب. اعمیان. الحریق او و اللیل. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). || شتر تیزشده بگشنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سیل مواج و شتر حمله کننده. ( از متن اللغة ). شتر تیزشده و حمله کننده بر مردم. تقول : «اعوذ باﷲ من الاعمیین ». ( از اقرب الموارد ). || سیل آب. ( ازاقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). سیل آب و آتش. ( از متن اللغة ). || سیل و شب. ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران

بپرس