امتداد دادن


معنی انگلیسی:
to extend, to prolong

لغت نامه دهخدا

امتداد دادن. [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب )کشیدن. کشانیدن. ممتد کردن. استمرار دادن. اطاله.

فرهنگ فارسی

کشیدن . کشانیدن . ممتد کردن

مترادف ها

stretch (فعل)
منبسط کردن، کشیدن، بسط دادن، طولانی کردن، امتداد دادن، کش دادن، کش امدن، کش اوردن، گشاد شدن

elongate (فعل)
دراز کردن، طولانی کردن، امتداد دادن، کشیده کردن

protract (فعل)
دراز کردن، طول دادن، امتداد دادن، کش دادن

prolong (فعل)
دراز کردن، بتاخیر انداختن، طولانی کردن، طول دادن، امتداد دادن، امتداد یافتن، بطول انجامیدن، ممتد کردن

prolongate (فعل)
دراز کردن، بتاخیر انداختن، طولانی کردن، امتداد دادن، امتداد یافتن، بطول انجامیدن

eke out (فعل)
درازتر کردن، افزودن به، اضافه کردن بر، امتداد دادن

فارسی به عربی

اتل , طول
امتداد

پیشنهاد کاربران

بپرس