امیدلیس

لغت نامه دهخدا

امیدلیس. [ اُ/اُم ْ می ] ( ص مرکب ) آنکه بآرزوی زندگی بهتر روز گذراند. ( از فرهنگ فارسی معین ). || آنکه بامید دریافت صله و جایزه بدر ارباب کرم رود ( شاعر، مداح ، درویش و غیره ). ( فرهنگ فارسی معین ) :
گفت او را و دوصد امّیدلیس
تو بمن بگذار و این بر من نویس.
مولوی ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه بارزوی زندگی بهتر روز گذراند . ۲ - آنکه بامید دریافت صله و جایزه بدر ارباب کرم رود (شاعر مداح درویش و غیره ) : (گفت او را و دو صد امید لیس تو بمن بگذار و این بر من نویس . ) (مثنوی )

فرهنگ معین

( ~. ) (ص . ) کسی که خود را به چیزی امیدوار کند و به آن امید روز را بگذراند.

فرهنگ عمید

آن که بیهوده خود را به چیزی یا کسی امیدوار کند: گفت: او را و دوصد امیدلیس / تو به من بگذار این بر من نویس (مولوی: ۵۷۰ ).

پیشنهاد کاربران

اومّید لیس یا اُمّیدلیس: �امیدوار. کسی که در امید به سر می برد� ( شهیدی، 1386، ج5: 184 ) .
�امیدلیس یعنی کسی که امید دارد، ولی حق ندارد� ( استعلامی، 1379، ج4: 263 ) .
ترکیب معنایی این کلمه انگار بداهه به ذهن مولانا خطور کرده و در جاهای دیگر به کار نرفته است. اگر اومیدلیس چیزی شبیه کاسه لیس باشد، در آن صورت معنی اومیدوار صحیح است: یعنی کسی که به امید سخت دل بسته است. با بن مضارعِ لیس کلمات دیگری نیز ساخته است:
...
[مشاهده متن کامل]

رو به پیش کاسه لیس ای دیگ لیس
توش خداوند و ولی نعمت نویس!

بپرس