باج دادن

لغت نامه دهخدا

باج دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) پرداخت باج. || در صفحات لاریجان و مازندران ، اجاره دادن مرتع بحشم داران. || در تداول طهران و بعض شهرها، رشوه دادن : ما باج نمیدهیم. ما باج بشغال نمیدهیم.

فرهنگ فارسی

پرداخت باج

پیشنهاد کاربران

از ارزش و اعتقاداتم کم نمی کنم اصل نژاد شخص رگ و ریشه

بپرس