ترازمند


معنی انگلیسی:
equilibrated, balanced, even, level, regular

لغت نامه دهخدا

ترازمند. [ ت َ م َ ] ( ص ) فرهنگستان ایران این کلمه را بجای متعادل گرفته است. صفت جسمی که در حالت تعادل باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) متعادل

پیشنهاد کاربران

متعادل
درود بر کاربر جلالی گرامی
بسیار خرسندم از اینکه پاسخ پیام مرا داده اید.
1 - با خطِ نخست پیامتان بسیار همسو هستم و همچنین اینکه " تَر" با عنوان پسوند با " تَر" بعنوانِ پیشوند از یک ریشه می باشد. افزون بر " تَرمنشی"، ما کارواژه " تَروینیدن " به چمِ " چیرگی یافتن، پیروز شدن " را در زبانِ پارسیِ میانه داریم و از آنجاییکه "وَن" در زبانِ اوستایی دارایِ چمِ " شکستن، پیروز شدن، چیره شدن" است، آشکار می گردد که تکواژها: 1 - تَر 2 - وین ( در بالا گفته شد ) 3 - یدن ( نشانه مصدری ) بوده است. ؛پس " تَر"در پارسیِ میانه نیز بخودیِ خود یک تکواژ بوده است؛ چیزی که خودِ شما هم آنرا فرمودید. ( نیاز به یادآوری است که " تَر" در دو زبانِ اوستایی - سانسکریت نیز به چمِ شکست دادن، چیره و پیروز شدن، تار و مار کردن نیز بوده است که با واژه یِ " تار" در " تار و مار کردن" نیز همریشه است ولی رویهمرفته همگیِ اینها با واژه یِ " تَر، تَرَ، تَرِ، تَرو" ( اوستایی ) و " tr" ( سانسکریت ) همریشه است. همچنین ما واژه " تَرَذاتَ" را در اوستایی به چمِ " آفریده یا ذات برتر" داشته ایم که به روشنی در اینجا " تَرَ" پیشوند است.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - در خط دوم شما بیان داشتید که "تَر" در واژه یِ " ترازمند" پیشوند نیست و بخشی از واژه است.
"مند" که یک پسوند است و اکنون پرسشی سربرمیآورد که آیا " تَراز" به خودیِ خود یک تکواژ است ( چیزی که به گمانم شما می پندارید ) و یا برآمده از دو تکواژ است ( چیزی که من می پندارم ) .
در زبانِ پارسیِ میانه ما کارواژه " ترازینیتن" به چمِ " وزن کردن، تراز کردن" را داشته ایم که " ین" در آن نشانه یِ سببی ساز است که در پارسیِ کُنونی " آن" شده است ( بمانند خوردن/خوراندن ) و " یتَن" نیز نشانه یِ مصدری است؛و اگر بخواهیم این کارواژه را به پارسیِ کُنونی برگردانیم کارواژه یِ " تَرازاندن" را خواهیم داشت.
اکنون به تکواژ یا تکواژهایِ " تَراز" می پردازیم. در خط دوم فرمودید که " تَر" در " تَراز" پیشوند نیست؛خوب با چنین داوشی باید "تراز" را خود یک واژه یِ بسیط یا یک تکواژ دانست که ریشه آن در زبانهایی همچون اوستایی - سانسکریت ( با آوای"ز" ) باشد ولی چنین چیزی در این زبانها نیست.
دیدگاهِ من:
من باور دارم که " تَر" چنانکه در بالا نمایانده شد، پیشوند است ولی شاید بپرسید اگر " تَر" بخودیِ خود یک تکواژ است. پس " آز" به چه معناست؟ " آز" بُن کنونیِ " کارواژه یِ " آختَن/آزیدن" به چمِ " برکشیدن، کوک ( میزان ) کردن" است که سببی/گذاریِ آن " آزاندن ( پارسیِ کُنونی ) ، آزینیتن یا آزینیدن ( پارسیِ میانه ) " است.
رویهمرفته " تَر" از دیدِمن پیشوندی برای نشان دادن "رقابت، سنجش، همچشمی کردن، برتری و پیشی جُستن، چیرگی یافتن، گذر کردن" است و چنانکه کریستین بارتولومه یادآور شده است، برابرِ این واژه ی اوستایی در زبانِ پهلوی " پیش" نیز بوده است بمانندِ " پیش افتادن، پیشی جستن".
در خط سوم " تراز" را برابر "سطح، رویه" دانسته اید و در سانسکریت " تَلَ" به چمِ " سطح، رویه، کف دست" بوده است و شاید این واژگان همریشه باشند ولی اگر " تَر" در "تراز" را با این واژه همچم بدانید نادرست است چراکه " تَر" هیچگاه در زبانهای باستانی بعنوان پیشوند به چمِ " سطح، رویه" نبوده است.
اینکه فرآیند سنجش می تواند همسان یا ناهمسان باشد، درست و روشن است ولی در خط سوم و چهارم شما دیدگاهِ امروزی در پیوند با این واژه را بیان کردید و اگر بتوانید مدرک یا پسگشتی را نشان دهید که در زبانهای میانه یا باستانی تر نیز همین کارکردِ امروزی از این واژه می شده است، من در دیدگاه خود بازنگری خواهم کرد.
با سپاس فراوان

ترازمندترازمند
دوست گرامی جناب فرتاش ، سخن شما می تواند درست باشد به پیمانی که تر در پسوند یا پیشوند جای گیرد مانند به تر ( بهتر ) یا ترمنشی، در واژه ترازمند یا همتراز بر این اساس که تر پیشوند نیست و بخشی از واژه بکار
...
[مشاهده متن کامل]
برده می شود پندار من این است که این واژه درست می باشد و دوم این که واژه همتراز می تواند نادرست باشد بر این شوند که یک تراز ( لایه و سطح ) یا همسان هستند و یا ناهمسان و این که باید با تراز دیگری سنجیده شوند بر این اساس ترازمند برای واژه متعادل درست می باشد نه همتراز،

دیدگاه کاربر:
( تَر ) نشانه یِ ناهمسانی است. برای نمونه هنگامیکه گفته می شود: تراز یا لایه یِ دوم بالایِ تراز یا لایه یِ یکم است. در اینجا بالا"تر" بودن نشانه یِ ناهمسانی است.
این را گفتم تا به پی آمدِ زیر برسم:
...
[مشاهده متن کامل]

برخی هنگامیکه واژه "تراز" را می شنوند، گویی به اینها واژه "همتراز" را گفته ای. این برداشتِ نادرستی از واژه تراز است.
برای نمونه کسی می گوید: فلان چیز با بهمان چیز تراز است؛ این گزاره ای نادرست است. بلکه وی باید بگوید:فلان چیز با بهمان چیز همتراز است.
از دیدِ من، واژه "ترازمند" که گویا فرهنگستان برای واژه "متعادل" برگزیده، نادرست است، چراکه "ترازمند" "میل و گرایش به ناهمسانی" را می رساند، و به جایِ آن واژه "همترازمند" باید بکار برده شود.
این دیدگاه من است، اگر دوستان در این باره آگاهی دارند و لغزشی را در پیامِ من دیده اند، سپاسگزار می شوم که مرا راهنمایی بفرمایند.

بپرس