تعمیق
/ta~miq/
برابر پارسی: ژرفایش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] غور کردن، دوراندیشی کردن در امری.
پیشنهاد کاربران
گودی
به زبان سنگسری
جِلی نِه دِله بشوتن khy neh deleh beshoten
جِلی نِه دِله بشوتن khy neh deleh beshoten
تفکر خالصانه و عمیق در مبحثی
تعیین ، معیین ، تصحیح
عمق دادن . عمیق کردن
مانند عمیق کردن رابطه
مانند عمیق کردن رابطه
انتقال
عمیق اندیشیدن در مورد چیزی
فکر کردن درمورد چیزی
دور اندیشی کردن در امری😕