حماله


معنی انگلیسی:
carrier

لغت نامه دهخدا

( حمالة ) حمالة.[ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) دیه و تاوان و جز آن که از بهر مردمان بردارند. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حَمال شود. || کفالت. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) ضامن و کفیل کسی شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): حمل به حمالة؛ کفله. || ظاهر کردن خشم را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

حمالة. [ح َم ْ ما ل َ ] ( ع ص ) مؤنث حمال است. ( اقرب الموارد ): و امرأته حمالة الحطب. ( قرآن 4/111 ).
- حمالةالحطب ؛( مأخوذ از قرآن ) لقب زن ابولهب یعنی ام جمیل است. رجوع به این کلمه در ردیف خود شود.

حمالة. [ ح ِ ل َ ] ( ع اِ ) پیشه حمالی. ( منتهی الارب ). حرفه حمال. ( اقرب الموارد ). || دوال شمشیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دوال نیام شمشیر. ( مهذب الاسماء ). ج ، حمایل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). اصمعی گوید: حمایل از لفظ خود واحدی ندارد و واحد آن مِحمَل است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دوال شمشیر، بندشمشیر، حمائل جمع، مونث حمال
( اسم ) بند شمشیر دوال تیغ حمیله . جمع : حمائل ( حمایل ) .
مونث حمال

فرهنگ معین

(حِ لِ یا لَ ) [ ع . حمالة ] (اِ. ) بند شمشیر. ج . حمایل .

فرهنگ عمید

دوال شمشیر، بند شمشیر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حماله،عنوان دیه یا غرامتی که شخص متحمل می شود
حَماله، به دیه یا غرامت متحمل شده توسّط فردی به طور تبرعی می گویند.
کاربرد حماله
از آن به مناسبت در باب زکات سخن گفته‏اند.
احکام حماله
تحمل حماله مستحب است. چنانچه فردی برای خاموش شدن فتنه و جنگ بین دو طایفه و اصلاح ذات البین، دیه فرد کشته شده در این میان را بر عهده بگیرد،سهم غارمین (بدهکاران) از زکات به وی داده می‏شود تا بدان وسیله آنچه را بر عهده گرفته بپردازد. همچنین است اگر منشأ فتنه و اختلاف، از بین رفتن مالی باشد که تلف کننده آن معلوم نیست و فردی به قصد رفع فتنه غرامت آن مال را بر عهده گیرد. در دادن زکات در هر دو مورد فرقی بین اینکه تحمل کننده غنی باشد یا فقیر نیست. برخی گفته‏اند: به تحمل کننده غنی از زکات داده نمی‏شود.


[ویکی الکتاب] معنی حَمَّالَةَ: حمل کننده
ریشه کلمه:
حمل (۶۴ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس