خورش دادن

لغت نامه دهخدا

خورش دادن. [ خوَ / خ ُ رِ دَ ] ( مص مرکب ) اغذاء. غذو. تغذیه. عَلْف. اعلاف. ( منتهی الارب ). طعام دادن. غذا دادن. || قاتق دادن. ادام دادن. || داروهای خاص به چرم دادن برای پیراستن آن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

اغذائ غذو

پیشنهاد کاربران

بپرس