خون جهان

لغت نامه دهخدا

خون جهان. [ ن ِ ج َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از سرخی است. || کنایه از شفق. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). کنایه از سرخی شفق است. ( انجمن آرای ناصری ).

فرهنگ فارسی

کنایه از سرخی است یا کنایه از شفق

پیشنهاد کاربران

خون جهان:خون جهنده، خون شریان که سرخ رنگ است.
( ( خون جهان در جگر گل گرفت
نبض خرد در مجس دل گرفت ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 161 . )

بپرس