صلح دادن

لغت نامه دهخدا

صلح دادن. [ ص ُ دَ ] ( مص مرکب ) آشتی دادن. دو قوم یا دو کس را از ستیزه و نزاع به آشتی و سازش درآوردن. رجوع به صلح شود.

فرهنگ فارسی

آشتی دادن

مترادف ها

reconcile (فعل)
اشتی دادن، وفق دادن، تطبیق کردن، صلح دادن، راضی ساختن

فارسی به عربی

صالح

پیشنهاد کاربران

به صلاح بازآمدن ؛ بهبود یافتن. به شدن : تا هر بیماری که افتد. . . داروها و غذاهای آن بسازند تا به صلاح بازآید. ( تاریخ بیهقی ) . بدین تدبیر به صلاح بازآمد. و سلامت یافت. ( ذخیره خوارزمشاهی ) .
به صلاح باز آوردن:آشتی دادن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۳۷ ) .
صلح بستن
سازش دادن

بپرس